اخبار مهم

اخبار مهم

گزارش غریب‌آبادی از نشست سه‌جانبه میان ایران، روسیه و چین

۴ بازديد

کاظم غریب‌آبادی، معاون وزیر امور خارجه کشورمان در توئیتر نوشت:

پیرو تفاهمات معاونین وزرای امور خارجه در پکن، امروز در مسکو جلسه‌ای ثمربخش و سازنده ‌در سطح کارشناسی و فنی بین ایران، روسیه و چین برگزار شد.

هیات های کارشناسی در این نشست ضمن به اشتراک گذاشتن دیدگاه و پیشنهادات خود درخصوص مسیر پیش رو و تحولات مرتبط با موضوع هسته‌ای، رفع تحریم و قطعنامه ۲۲۳۱ شورای امنیت، بر تعهد خود به استمرار هماهنگی‌های سایت اصلی بت فوروارد نزدیک سه‌جانبه تأکید کردند.

ایران بر اساس تعهد اصولی خود به دیپلماسی، به رایزنی با همه طرف‌های ذیربط ادامه می‌دهد.

مروری بر «ابعاد شخصیتی شهید سید حسن نصرالله» / سیدحسن استخوان در گلو و خار در چشم همه شیاطین بود

۳ بازديد

در مورد ابعاد شخصیتی شهید نصرالله با سردار محمدجعفر اسدی از فرماندهان و رزمندگان پیشگام چهل‌سالۀ جبهۀ مقاومت که فرماندهی نیروهای مستشاری ایران در سوربه را نیز در کارنامه پربار خود دارد به گفتگو نشستیم


 سید حسن نصرالله در زمره شخصیت‌های بی‌بدیل تاریخ تشیـّع و اسلام است که توصیفش از هر زبانی شنیدنی است. شخصیتی که حتی دشمنانش به عظمت او اذعان دارند و در یکی از دشوارترین و خطیرترین مقاطع تاریخ تشیـع و در تقابل با مجهزترین و وحشی‌ترین دشمن اسلام و بلکه بشریت، تحت دقیق‌ترین تدابیر امنیتی برای مدتی طولانی به تربیت نسلی پرداخت که پیروزی‌های آینده را تضمین کرده‌اند.

در پرتو حکمت، تیزهوشی، اخلاص و ایمان سید حسن نصرالله، اینک حزب‌الله و مقاومت به یک جریان مستمر و غیرقابل شکست تبدیل شده است که بی‌تردید از فراز و فرودهای دشوار عبور خواهد کرد و پرچم اسلام را به دست صاحب اصلی آن خواهد رساند، ان‌شاءالله.

در مورد ابعاد شخصیتی شهید سیدحسن نصرالله با سردار محمدجعفر اسدی از فرماندهان و رزمندگان پیشگام چهل‌سالۀ جبهۀ مقاومت که فرماندهی نیروهای مستشاری ایران در سوربه را نیز در کارنامه پربار خود دارد و از دوستان و همرزمان سید مقاومت محسوب می‌شود، به گفتگو نشستیم.

ماحصل این گفتگو تقدیم خوانندگان گرامی می‌شود:

*بسم اللَّه الرحمن‌الرحیم. با تشکر و سپاس فراوان از فرصتی که در اختیار ما قرار دادید، برای شروع گفتگو در مورد آشنایی خود با شهید سیدحسن نصرالله بفرمایید با توجه به اینکه حوالی سال ۶۵ زمانی که حزب‌الله تأسیس شد شما در کوران جنگ تحمیلی بودید. از همان زمان ایشان را شناختید یا از وقتی که دبیرکل حزب‌الله شدند؟

بسم‌اللَّه الرحمن‌الرحیم. ایشان از طلبه‌هائی بودند که ابتدا در نجف و بعد در قم در محضر علما تلمذ کردند و بعد از شهادت سید عباس موسوی«رحمه‌الله‌علیه» این مسئولیت را به عهده گرفتند. در سال ۲۰۰۰ که اسرائیلی‌ها از لبنان عقب‌نشینی کردند، ما هم با خانواده به زیارت حضرت زینب(س) رفته بودیم. اخوی ما در اطلاعات سپاه لبنان مشغول بود و به منزل ایشان هم سری زدیم. در آن مقطع،‌ خدا رحمت کند آقای زاهدی فرمانده لبنان بود. ایشان هماهنگ کردند و با خانواده در قالب یک دیدار دوستانه به دیدار سید حسن رفتیم. این گذشت تا سال ۲۰۰۳

*شما با سید حسن نصرالله دیدار داشتید و احیاناً درباره ایشان چیزهای مختلفی را هم شنیده بودید. وقتی برای اولین ‌بار با چنین شخصیتی دیدار کردید، چه تصویری به ذهن شما آمد؟ برداشت اولیه‌تان از سید چه بود؟

حتماً برای شما هم پیش آمده. آدم بعضی‌ها را همان‌بار اول که می‌بیند سیمش به آنها وصل می‌شود. ما در همان اولین دیدار مجذوب ایشان شدیم، منتها نه مسئولیتی در آنجا داشتیم، نه موضوعیتی داشت که بحثی صورت بگیرد.

**دشمنان سیدحسن نصرالله را به عنوان «عدوّ صادق» می‌شناختند!

*با اینکه سن ایشان از شما کمتر بود، ولی حس کردید که جاذبه دارد؟

جاذبه ایشان انصافاً خیلی قوی بود. لطافت روحی آقای سید حسن و صداقت و پاکی‌ای که در وجود ایشان بود، موجب شده بود تا این جاذبه را داشته باشند. این خاطره را خود سید حسن برای ما گفتند: «بعد از ترور رفیق حریری _ نخست‌وزیر لبنان در سال‌های ۱۹۹۰ میلادی به بعد _ اغلب مسئولین احزاب و چهره‌های سیاسی این کشور برای تسلیت به ملاقات خانواده او رفتند، اما من چندین روز بعد از ترور رفتم. همسر ایشان گله کرد که آقای سید حسن! همه آمدند. ما زودتر از اینها منتظر شما بودیم. شما آخرین نفری هستید که آمدید. من به ایشان گفتم: من نمی‌دانم دیگران برای چه آمده‌اند، ولی من واقعاً برای تسلیت گفتن آمده‌ام. هر کسی هر قصدی داشته نمی‌دانم، ولی من عجله نداشتم که بخواهم از دیگران سبقت بگیرم. بر اساس معمول آمدم. وقتی که این را گفتم، دختر آقای حریری رو کرد به مادرش و گفت: پدر شب‌ها که به منزل می‌آمد عموماً خسته و گرفته بود. به ندرت و بعضی از شب‌ها شاداب بود. یک شب که شاداب بود به او گفتم: امشب خیلی شاداب هستید. گفت:‌ بله با آقای سید حسن نصرالله جلسه داشتم. ما با سید هم‌خط نیستیم. من در اکثر جلساتی که با افرادی که با من هم‌خط هستند هم شرکت می‌کنم در آنها صداقت نمی‌بینم، ولی جلسه با سید به‌قدری صادقانه است که حتی علیه من هم که حرف می‌زند می‌فهمم که دارد راست می‌گوید و مثل دیگران منافقانه برخورد نمی‌کند.»

*این را خود سید گفتند؟

بله و در ادامه اضافه کردند: «کسانی که برای عرض تسلیت می‌رفتند شخصیت‌های مهمی بودند و خانواده آقای حریری به احترام آنها تا در اتاق بدرقه‌شان می‌کردند. سید می‌گفت آن جلسه به‌قدری برای همه جذاب شد که برای بدرقه‌ام تا درب حیاط و حتی تا کوچه آمدند. کسی که آنجا بود گفته بود اولین‌بار است که خانواده حریری تا بیرون منزل برای بدرقه شخصیتی آمده‌اند.»

می‌خواستم این ‌را بگویم که حتی کسانی که هم مسیر و همفکر سید هم نبودند، این شخصیت را این‌گونه می‌شناختند و در رسانه‌های دشمن خبیثی مثل صهیونیست‌ها راجع به سید می‌نوشتند: «عدوّ صادق» یعنی دشمن راستگو. طبیعی است که انسان در همان اولین دیدار جذب چنین شخصیتی می‌شود. اینکه سئوال کردید خواستم بگویم این یک امر طبیعی بود که ما هم جذب ایشان شدیم، نه فقط برای سیادتش بلکه به خاطر شخصیتش. خدمت ایشان که می‌رسیدیم، با اینکه ایشان اجازه نمی‌داد، اما ما اصرار می‌کردیم و دستشان را می‌بوسیدیم. من از سال ۲۰۰۳ که فرمانده سپاه لبنان و فلسطین و سوریه شدم، توفیق زیارت ایشان را پیدا کردم و چون عضو شورای مرکزی حزب‌الله بودم، و من شرکت می‌کردم.

سفیر وقت ما در سوریه، مرحوم آقای شیخ‌الاسلام بود. خدا رحمت‌شان کند. واقعاً با همه گرفتاری‌هائی که داشت مقید بود که حتماً در این جلسات شرکت کند. خود آقا سید و چند نفر دیگر از اعضای شورا بودند. بعضاً از اعضای حزب‌الله هم شرکت می‌کردند و تعداد اعضا بعضاً به ۱۰، ۱۵ نفر هم می‌رسید. از واحد عملیات و اطلاعات هم می‌آمدند و مطالبشان را می‌گفتند یا بعضی از فقها را دعوت می‌کردند و راجع به مسائل فقهی هم بحث و صحبت می‌شد.

**پیش‌بینی رهبر معظم انقلاب برای پس از حافظ اسد

*شما خدمت ایشان می‌رفتید یا جلسات در مکان دیگری بود؟

مکانی بود که سید هم می‌آمد آنجا. عموماً در جلسات شام هم می‌دادند. خدا ام‌مصطفی _ همسر شهید عماد مغنیه_ را عمر بدهد. ایشان خودش می‌رفت و مواد غذائی را از بازار تهیه می‌کرد. برای اینکه رعایت اصول امنیتی و حفاظتی بشود هیچ چیزی را از هیچ کسی قبول نمی‌کرد. خودش می‌خرید و می‌پخت و در اتاق مجاور سفره را پهن می‌کرد. خودش غذا را می‌کشید و بچه‌ها کمکش می‌کردند و سفره را می‌چید و از کنار در اشاره می‌کرد که غذا آماده است.

به هر حال بعضاً هم جلسات عمومی داشتیم. و هم گعده‌های دونفره پیش می‌آمد که خیلی دلی بود. در مورد رهبر معظم انقلاب و مسائل داخلی و...

ایشان یکبار در خاطره‌ای فرمودند: در اواخر عمر حافظ اسد، ۴۱ نفر از مسئولین حزب‌الله برای ملاقات با حضرت‌آقا آمدیم به ایران. درخواست ملاقات ‌دادیم و فردای آن روز به ما وقت دادند. رفتیم محضر حضرت آقا. موضوع در مورد آقای حافظ اسد بود که بشدت بیمار بود و اطباء گفته بودند نهایتاً یک هفته دیگر از دنیا می‌رود. ما آمده بودیم که تکلیفمان را روشن کنیم. سید می‌گفت ما شرایط را کامل برای آقا توضیح دادیم و اینکه ما در چه جایگاهی هستیم، آسمان ما در سیطره اسرائیل است. در یک‌ طرف دریاست که آن هم در سیطره اسرائیل است. یک طرف هم فلسطین است که در سیطره اسرائیل است و...، ما آمده‌ایم محضر شما که ببینیم تکلیف ما چیست؟. سید می‌گفت بعد از اینکه ما شرایط را توضیح دادیم و آقا هم گوش ‌دادند. حالا ما در ذهنمان این‌ بود که بعد از توضیحات ما، آقا می‌فرمایند که مدتی اینجا بمانید تا تکلیف روشن شود و ببینیم چه اتفاقی می‌افتد. آقا خوب که گوش دادند، فرمودند: «آقای سید حسن نصرالله! از کجا می‌دانید که خدا کسی بهتر از حافظ اسد را به شما نخواهد داد؟» همه به همدیگر نگاه کردیم و پرسیدیم: آن شخص چه کسی می‌تواند باشد؟ آقای رفعت اسد برادر آقای حافظ اسد، که صددرصد آمریکائی است. ما همه شخصیت‌های سوری را می‌شناختیم. هرچه مرور کردیم، دیدیم اصلاً کسی که بتواند با ما کار کند در بین آنها نیست. آقا چگونه می‌فرمایند «خدا می‌خواهد بهتر از حافظ اسد به شما بدهد؟!» بعد فرمودند که همین امروز برگردید لبنان. از بیت بیرون آمدیم وفردا برگشتیم، ولی این جواب آقا همچنان برایمان گنگ بود.

به لبنان برگشتیم و آقای حافظ اسد سه روز بعد از دنیا رفت. خود او از قبل پسرش آقای باسل اسد را به‌عنوان جانشین خود انتخاب کرده بود که با تصادف (یاترور) از دنیا رفته بود. تنها کسی که اصلاً به ذهن ما خطور نمی‌کرد جایگزین حافظ اسد شود آقای بشار اسد بود. در انگلستان درس می‌خواند و برای ریاست بشار موانعی وجود داشت جوان بود و طبق قانون آن زمان سوریه، رئیس‌جمهور باید رئیس حزب بعث هم می‌بود و در قانون حزب بعث، افراد زیر ۴۰ سال نمی‌توانستند رئیس حزب شوند، ولی همه موانع رفع شدند و بشار اسد رئیس‌جمهور شد. سید حسن نصرالله می‌گفت از خودمان می‌پرسیدیم آیا ایشان درک دقیقی از وضعیت ما و منطقه دارد؟ با این شک برای تبریک نزد او رفتیم؛ اما در همان اولین جلسه بشار به من گفت: آقای سید حسن! اولویت ۱ و ۲ و ۳ من شما هستید. هر چیزی می‌خواهید از ارتش سوریه بگیرید. برایمان خیلی عجیب بود. سید می‌گفت در زمان حافظ اسد ارتش سوریه یک فشنگ به ما نمی‌داد. ولی همین‌که راه می‌داد کمک برای ما بیاید از او ممنون بودیم.

بعد از مدتی پیغام داد که سرهنگ محمد _از افسران سوری_ نماینده ما برای ارتباط با حزب‌الله است و همان‌گونه که رهبر معظم انقلاب فرموده بودند در زمان بشار روابط ما با سوریه بسیار بهتر شد.

*نمونه‌ای از این روابط بهتر را در ذهن دارید؟

بله. روزی سید حسن به من گفتند شما با آقای رضوان(عماد) بروید و به سرهنگ محمد سری بزنید. چند روز بعد حاج رضوان زنگ زد و گفت: امشب برویم سراغ سرهنگ. زمانی راه افتادیم که تا از بیروت به سوریه برسیم نیمه شب شد. خانه سرهنگ در یکی از مناطق اطراف دمشق بود. ساعت از ۱۲ شب گذشته بود که رسیدیم و مستقیم به خانه ایشان رفتیم. حاج رضوان خانه‌اش را بلد بود. زنگ زدیم. محافظ آمد و عماد گفت: بگوئید از حزب‌الله آمده‌اند و با شما کار دارند. محافظ رفت و پس از چند دقیقه سرهنگ با لباس منزل آمد دم در. ما را خیلی تحویل گرفت و به داخل خانه برد. بعد هم سریع دستور داد با قهوه و چای از ما پذیرائی کردند. حاج رضوان گفت: سید حسن ما را خدمت شما فرستاده که ببینیم چه کمکی می‌توانید به ما بکنید. ایشان هم گفت: رئیس جمهور _بشار اسد_ به ما دستور داده در مورد هرآنچه می‌خواهید در خدمت شما باشیم.

یادم می‌آید که حاج رضوان برای آزمایش به سرهنگ گفت: ما دوست داریم یک بازدیدی از پادگان‌های ارتش داشته باشیم. سرهنگ پرسید: کِی؟ حاج‌رضوان گفت: همین الان! پرسید کدام پادگان؟ حاج رضوان گفت برویم پادگان حماه را ببینیم. ساعت دو بعد از نصف شب بود. بنده خدا رفت لباس پوشید و آمد. موقعی که به حماه رسیدیم وقت نماز شده بود، نماز صبح را خواندیم. همه اینها آزمایشی بود که ببینیم بشار و سرهنگ محمد چه اندازه به حزب‌الله توجه دارند؟ حاج رضوان گفت: شنیده‌ام که اینجا پهپادهای روسی وجود دارند. سرهنگ گفت: بله. رضوان گفت: دوست داریم اگر بشود پرواز کند آن را ببینیم. که درخواست ما اجابت شد.

آزمایش بعدی حاج رضوان این بود که گفت: سرهنگ! ما شنیده‌ایم که شما موشک‌های خوبی می‌سازید. گفت: بله. گفت: می‌شود تعدادی از آنها را به ما بدهید؟ سرهنگ فکری کرد و گفت: بگذارید من یک میدان تیر بگذارم؛ شما بیائید کاربردش را ببینید و بعد راجع به واگذاری موشک‌ها صحبت ‌کنیم. پیدا بود که می‌خواهد برود استمزاج کند و ببیند با این درخواست چه کند؟. یک هفته طول کشید،‌ خبر داد که میدان تیر آماده است بیائید.

عماد (حاج رضوان) از روز اولی که با او آشنا شدیم محاسن داشت. اما شبی که پیش سرهنگ رفتیم، با کلاه و عینک و اصلاح صورت، قیافه‌اش را کاملاً تغییر داده بود و به سرهنگ محمد هم اسم مستعارش را گفت. در میدان تیر موشک شلیک شد. ۹۵ کیلومتر برد داشت. با هلیکوپتر رفتیم و محل اصابت موشک را دیدیم. عماد از من پرسید: چند تا درخواست کنیم؟ گفتم: نمی‌دانم چند تا می‌توانند بدهند؟ پرسید: دوهزار تا خوب است؟ گفتم: موشک آر.پی.جی نیست که دوهزار تا درخواست کنیم. دویست تا هم بدهند خوب است. اگر بگوئیم دوهزار تا، خواهند گفت اینها اصلاً نظامی نیستند که دوهزار تا موشک درخواست می‌کنند. رضوان گفت: بله ما نظامی نیستیم ولی ما چریک هستیم و یک کاغذ برداشت و دوهزار موشک درخواست کرد. سرهنگ نگاهی کرد و گفت: می‌برم خدمت جناب بشار .

حدود یک هفته بعد سرهنگ پیغام فرستاد و گفت: رئیس جمهور دستور داده‌اند که هر چه دارید بدهید و آنچه می‌سازید بدهید تا دوهزار موشک تأمین شود.

من آمدم ایران و رفتم خدمت آقا رحیم، فرمانده وقت سپاه برای ارائه گزارش و گفتم: الحمدلله اوضاع خوب شده است و در مورد موشک‌ها توضیح دادم...، آقا رحیم پرسید: قرار است به شما دویست تا موشک بدهند؟ گفتم: خیر، قرار است دوهزار تا بدهند. تا الان پانصد تا گرفته‌ایم. پرسید: خودت دیده‌ای؟ گفتم: در انبارهای خودم است! و گفتم که آقا سید حسن می‌گفتند ما وقتی رفتیم خدمت آقا، برای کسب تکلیف در مورد بعد از حافظ اسد، فرمودند: از کجا می‌دانید که خدا یک کسی بهتر از حافظ اسد را به شما ندهد؟ ما در صحنه دیدیم که بشار خیلی بهتر از قبل به ما کمک کرد.

سید حسن می‌گفتند در یکی از دیدارها، بشار به من گفت: از عربستان و قطر پیش من آمدند و گفتند که ما پیش آمریکائی‌ها وساطت می‌کنیم که شما لبنان را اداره کنید. شما دو تا لشکرتان را بردارید و ببرید و سر مرز فلسطین و حزب‌الله را جمع کنید و لبنان مال شما بشود. من به آنها گفتم شما وقتی آمدید و این حرف را زدید دو فرضیه داشتید که یکی درست بود و یکی غلط. فرضیه اول شما این بود که بشار جوان است. فرضیه دوم شما این بود که چون جوان است احمق هم هست که این غلط است. من احمق نیستم. در جنوب لبنان زیر هر درختی، پشت هر تخته سنگی و روی پشت‌بام هر خانه‌ای، یک نفر عضو حزب‌الله دارد که از لبنان و دمشق حفاظت می‌کنند. من اینها را جمع کنم و دوتا لشکر بیاورم که اسرائیلی‌ها ظرف یک ساعت جمعشان کنند؟ این عین حماقت است. این‌را که گفته بود، آنها از در سلبی وارد شدند. گفتند اگر این‌طور باشد، ما اجازه نمی‌دهیم شما در لبنان باشید. گفت اجازه ندهید، می‌آیم بیرون. گفتند: شما باید در سوریه بمانید. گفت: خب می‌مانیم.

آقا سید در مورد فرمایش حضرت آقا و بهتر شدن رابطه سوریه با حزب‌الله پس از حافظ اسد، نکته جالب دیگری را اشاره داشتند و می‌گفتند: رسم است وقتی یک طلبه خدمت یک مرجع می‌رود، باید دو زانو بنشیند، مؤدب باشد. و فقط گوش بدهد. می‌گفت در زمان حافظ اسد، ما مثل طلبه‌ها بودیم و حافظ اسد مثل مرجع بود. اما در دوران بشار اسد دقیقاً برعکس شد، ما مرجع شدیم و بشاراسد طلبه. اینقدر احترام ما را داشت.

**سید حسن به فرقان رسیده بود

*شناخت سید حسن از تحولات چگونه بود؟

فهم و درک سید حسن نصرالله از امور داخلی لبنان و سوریه و حتی از ایران کامل بود و اشراف کاملی در این زمینه‌ها داشت.

*ایشان این اشراف را از کجا به دست می‌آورد؟ از رسانه‌ها یا گزارش‌ها یا فکر می‌کنید از منبع دیگری بود؟

یک وقتی حضرت آیت‌الله مدنی فرمودند:‌ اگر کسی در مسیر خدا قرار بگیرد و دستورات الهی را رعایت کند، به فرقان می‌رسد. فرقان غیر از این علمی است که ما با تحقیقات به آن می‌رسیم. منظور من از این جمله این است که آقای سید حسن به فرقان رسیده بود. از راه فرقان مسائل را ارزیابی می‌کرد، نه با مطالعه این جزوه و آن جزوه و دیدار با این شخصیت و فلان مقام و...! البته آنها را هم دنبال می‌کرد. مطالعاتش بسیار بالا بود، تمام نوارهای درس خارج حضرت آقا را گوش می‌داد. امکان نداشت که آقا برای طلبه‌های اینجا درس خارج گذاشته باشند و ایشان صوتش را دریافت نکرده و گوش نداده باشد. دنبال معلومات بود، اما نکاتی که از ایشان صادر می‌شد به نظر من از روی فرقان بود.

**درک بسیار بالای سید از مسائل نظامی و امنیتی

*شما به‌عنوان یک شخصیت نظامی در لبنان بودید و احتمالاً کارهائی هم که با سید داشتید مباحث نظامی بودند. درک و اطلاعات نظامی ایشان چقدر بود و چه میزان علاقه داشتند که در این عرصه ورود کنند؟ آیا امور نظامی را به نیروهای جهادی واگذار یا خودشان ورود می‌کردند؟

من واقعاً اشراف و درک ایشان را از جهت نظامی خیلی عالی می‌دیدم. خیلی مواقع پیش می‌آمد که درباره طرح‌های نظامی و امنیتی نظر می‌دادند. اصول حفاظتی را هم خوب رعایت می‌کردند. من یک وقتی به ذهنم رسید گزارش کاملی از توانمندی‌هایی را که حاج قاسم«رحمه‌الله علیه» ایجاد کرده بود، برای ایشان بگویم. لیستی را نوشتم و رفتم پیش ایشان. فقط ما دو نفر بودیم. بند اول را شروع کردم به توضیح دادن در مورد تعداد موشک و...! کنار هم نشسته بودیم. دست مرا گرفتند و گفتند: این مطالبی را که می‌خواهید بگوئید حاج رضوان می‌داند؟ گفتم: بله؟ گفت: نیاز نیست به من بگوئید. گفتم: شما مسئولیت دارید و دبیرکل حزب‌الله هستید و... فرمودند: آقای اسدی! فرض کن دارم می‌روم ایران. از دمشق پرواز کرده‌ایم و دوتا هواپیمای جنگی آمدند و هواپیمای ما را نشاندند. من هم در این هواپیما هستم. به نظر شما من این اطلاعات را بدانم بهتر است یا ندانم؟ گفتم: ندانید بهتر است. گفتند: به همین دلیل نیازی نیست به من بگوئید. آمار و ارقام را به من نگوئید.

**سید حسن نصرالله استاد جنگ روانی بود.

*سید حسن در چه مواردی در مسائل نظامی ورود می‌کردند ؟ آیا نمونه‌ای دارید؟

فکر می‌کنم در سال ۲۰۰۴ بود که توسط آلمان، بین حزب‌الله و رژیم صهیونیستی توافقی شد که اسرا مبادله شوند. آنها غشّ در معامله کردند و از تعدادی که توافق شده بود و امضا کرده بودند، یک نفر _ سمیر قنطار_ را تحویل ندادند. دو سه روز بعد در جشن پیروزی و آزادی اسرا، سید حسن سخنرانی کرد و فرمود در همه ادیان الهی غشّ در معامله حرام است و رژیم صهیونیستی غشّ در معامله کرده و ما مجبوریم دو اسیر بگیریم تا آقای سمیر قنطار را آزاد کنند. دو ساعت نگذشته بود که بچه‌های اطلاعات حزب‌الله خبر دادند که ارتش رژیم به‌خاطر صحبت‌های آقا سید آماده‌باش داده است. هدف این بود که ارتش رژیم در آماده‌باش فرسوده بشود.

بچه‌های اطلاعات حزب‌الله شنود می‌کردند. کار به‌جائی رسید که شش ماه آماده‌باش صددرصد بودند به شکلی که بالگرد و جنگنده‌های رژیم، شش‌ماه روی باند آماده پرواز مانده بودند. خلبان این یکی را خاموش می‌کرد و برای استراحت می‌رفت و خلبان بعدی جنگنده بعدی را آماده پرواز می‌کرد.

خدا رحمت کند شهید شیخ نبیل قاووق مسئول حزب‌الله در جنوب لبنان بود. یک ماه بعد از شروع آماده‌باش رژیم، شیخ قاووق سر نماز مغرب و عشا از مردم خواست برای پیروزی حزب‌الله در عملیات نظامی پیش‌رو دعا کنند. سید حسن ایشان را احضار و توبیخ کرد که چرا عملیات را لو دادی؟ در حالی که اصلاً عملیاتی در کار نبود! جاسوسان رژیم این سناریو را باور کرده بودند و آماده‌باش را افزایش دادند در حالی که قرار نبود عملیاتی انجام شود و هدف ادامه وضع آماده‌باش در ارتش اسرائیل بود. طرح سید به‌قدری کامل بود که فرماندهان رژیم شک نکردند و نیروهایشان را ماه‌ها در آماده باش نگه داشتند. یک‌سال و نیم بعد وقتی رژیم آماده‌باش را لغو کرد حزب‌الله طی عملیاتی دو اسیر گرفت و در قبال آن دو اسیر، سمیر قنطار را آزاد کرد.

*صهیونیست‌ها و آمریکایی‌ها می‌گویند طراح و مغز متفکر جنگ روانی در حزب‌الله، سید حسن بود. شما این را تأئید می‌کنید؟ آیا نمونه دیگری از این موارد در ذهنتان هست؟

اگر سخنرانی‌های سید را با دقت پیاده کنید می‌بینید ایشان با چه ظرافتی با دشمن جنگ روانی می‌کرد. یک چشمه‌ای در دامنه یکی از کوه‌های مرزی لبنان و فلسطین اشغالی بود که آب آن مقداری در لبنان جاری بود و بعد وارد فلسطین اشغالی می‌شد. اسم این چشمه وزّانی بود. سید پیشنهادی داد و آقای نبیه‌بری هم پذیرفت که این آب که از لبنان سرچشمه می‌گیرد، چرا باید به سرزمین‌های اشغالی برود؟ این آب را از دره وارد لبنان می‌کنیم چون کشاورزان و باغداران به این آب نیاز دارند. اسرائیلی‌ها واقعاً تصمیم گرفتند که نگذارند این اتفاق بیفتد، چون به این آب نیاز داشتند و اگر آب به آنجا نمی‌رفت، صهیونیست‌ها خیلی ضرر می‌کردند.

اگر سخنرانی‌های سید را در طول دوماهی که لوله‌گذاری و جدول‌بندی و راه عبور آب به فلسطین اشغالی مسدود شد و به سمت لبنان آمد گوش بدهید متوجه مدیریت صحنه توسط سید می‌شوید. جالب این است که اسرائیلی‌ها گفته بودند به‌محض اینکه این اتفاق بیفتد، ما طرح آب‌رسانی و بیروت را می‌زنیم و چنین و چنان می‌کنیم. سید اصلاً اعتنائی نکرد و آن‌روز خود آقای نبیه‌بری هم برای افتتاح آمد.

در آنجا جشنی گرفتند و گوسفند ذبح کردند و برنامه مفصلی را به راه انداختند. من شک نداشتم که اسرائیل آنجا را می‌زند، ولی سید طوری برنامه‌ریزی و صحبت کرد که جرئت نکردند بزنند و آب چشمه وزّانی مسیرش عوض شد و وارد لبنان شد.

**تحقیر صهیونیست‌ها توسط سیدحسن نصرالله

*ایشان در بحث جنگ‌های روانی استاد بودند. آیا در بحث‌های نظامی هم هرجا لازم می‌دیدند ورود می‌کردند؟

موضوعات نظامی در حضور ایشان مطرح می‌شد. ایشان خوب گوش می‌داد. همه که بحث می‌کردند، نهایتاً سید جمع‌بندی می‌کرد. و بهترین جمع‌بندی طرح از نظر نظامی ارائه میشد.

مثلاً در اوایل سال ۲۰۰۵ یا اواخر ۲۰۰۴ بود ما می‌خواستیم برای اولین ‌بار یک پهپاد را داخل فلسطین اشغالی بفرستیم. تاریخ دقیقش یادم نیست، ولی می‌دانم که در ماه مبارک رمضان بود. سید از قبل، رژیم را به انجام عملیات پهپادی تهدید کرده بود. ما بحثمان‌ درباره عملیات با فرماندهان حزب‌الله با اختلاف‌نظر مواجه شد. من می‌گفتم پهپاد را تا حیفا بفرستیم و برمی‌گردانیم. مسئول عملیات حزب‌الله که از قُدمای حزب‌الله و فردی عملیاتی و آدم بسیار مسلطی بود و همین اخیراً ایشان را شهید کردند مخالف بود و نظر دیگری داشت. در آخرین لحظات حاج رضوان گفت: نه حرف شما، نه حرف ایشان، این پرواز تا روی نهاریا در دوازده کیلومتری مرز برود و برگردد. فاصله تا حیفا ۴۰ کیلومتر بود.

*این مال قبل از جنگ ۳۳ روزه است؟

بله. هنوز یک سال و خرده‌ای به جنگ ۳۳ روزه مانده بود. مشخص کردیم که پهپاد از کجا بلند شود و برود و برگردد. همه کارهایش انجام شد. و بچه‌های حزب‌الله پیشنهادی دادند و سید هم تایید کرد که پهپاد را با آرم حزب‌الله تزئین کنیم که اگر کسی از پائین دید یا عکس گرفت، آرم حزب‌الله را هم ببیند.

شب بیست و سوم ماه رمضان تصمیم گرفتیم کار را انجام بدهیم. مدتی هم بود که سید اسرائیلی‌ها را تهدید کرده بود.

به یکی از همکاران مأموریت داده بودیم برود پای پرواز. به‌محض این که پرنده پرید، با من تماس بگیرد و بدون اینکه حرفی بزند قطع کند. به بچه‌های اطلاعات هم گفتیم به‌محض اینکه اولین سیگنال را دریافت کردید که آنها این پرنده را شناسایی کردند، زمانش را به ما بدهد که ببینیم چه مدت از پرواز طول می‌کشد تا رژیم پرواز را کشف و شناسایی کند.

بالاخره ساعت کمی از هشت گذشته بود که همکارمان تماس گرفت و قطع کرد. با بچه‌های اطلاعات تماس گرفتیم و پرسیدیم چه خبر؟ گفتند: زمانی که ما گرفتیم ۳۱ دقیقه طول کشید تا اولین تماس در رژیم برقرار شد که یک پرنده ناشناس در منطقه شناسایی شده است. بعد از آن هواپیمای F۱۶ را بلند کردند. پهپاد رفت روی نهاریا و عکس و فیلم گرفت و دور زد. قرار بود پهپاد از روی دریا بیاید. اگر بچه‌ها توانستند آن را بنشانند و اگر مشکلی بود، آن را داخل آب بیندازند و بگیرند و دیگر خیلی معطل نشوند. خبری هم نبود، ولی بچه‌ها عجله کردند و آن را داخل آب انداختند و هواپیما را سالم گرفتند و آوردند.

ارتش لبنان در بالای مرز پاسگاهی داشت و اولین خبر را به رسانه‌های لبنان داد که یک پهپاد اسرائیلی در آب‌های لبنان سقوط کرده است. چون پهپاد از طرف فلسطین اشغالی ‌آمده بود، نیروهای ارتش لبنان فکر کرده بودند پهپاد اسرائیلی است.

خبر خیلی سریع روی آنتن رفت. ممکن بود این خبر اشتباه جا بیفتد؛ به همین دلیل به المنار خبر دادند که خیلی فوری بگوید که این پرنده متعلق به حزب‌الله است که مأموریتش را داخل فلسطین اشغالی انجام داده و برگشته و سقوط هم نکرده و روی آب نشسته و آن را آورده‌اند و سالم است و هیچ مشکلی هم ندارد.

بعد از ظهر آن روز سید سخنرانی کرد و اسرائیلی‌ها را به‌شدت تحقیر کرد. شاید چند سخنرانی بعدی سید پیرامون همین عملیاتی بود که انجام شد. کار به‌جائی رسید که خانواده‌های لبنانی در کنار دریا پهپاد اسباب‌بازی به هوا فرستاده بودند و رژیم برایش F۱۶ بلند کرده بود طوری شد که گارد ساحلی لبنان اعلام کرد که کسی حق ندارد حتی پهپاد اسباب‌بازی را هم به پرواز دربیاورد. این کار در تکمیل کار روانی‌ای که سید انجام می‌داد خیلی قیمت پیدا کرد و تأثیر گذاشت. کارهای جنگ روانی سید واقعاً بی‌بدیل بود.

*سیـد یک شخصیت روحانی هم داشت. شما روحانیون مختلفی چون شهید مدنی را هم دیده بودید. به‌عنوان یک روحانی چه ویژگی‌هائی در ایشان بارز بود؟

مطالعات ایشان در مباحث اسلامی و فقهی کامل بود. مثالی می‌زنم. ما متوجه شدیم که بچه‌های حزب‌الله از مقطعی بسیار به آقای بهجت علاقه‌مند شده‌اند. مشهور بود که سید این بچه‌ها را سوق داده بود که از آقای بهجت استفاده معنوی کنید.

*آیا شنیده بودید که ایشان در این زمینه توصیه‌ای داشته باشند که بچه‌های حزب‌الله در زمینه‌های عرفانی و اذکار و امثالهم به آقای بهجت رجوع کنند؟ مشهور است که سید در دوران جنگ ۳۳ روزه با رهبرمعظم انقلاب و با آقای بهجت تماس داشتند که دعا کنند. آیا ایشان به‌عنوان یک فرد روحانی در تشویق به سمت موضوعات معنوی به جوانان حزب‌الله نظیر همین موردی که ذکر کردم توصیه‌هائی داشتند؟

این نکته‌ای که در بارۀ آقای بهجت گفتید، اقتضای جبهه و جنگ، معنویت خاصی را می‌طلبید که در آن آتش و سختی‌ها انسان به طرف معنویت برود. سید مانع گرایش نیروهای حزب به آقایان علما نبودند، اما تاکیدشان حضرت آقا بود و اینکه همه‌چیز را از ایشان بگیرند. ولی مبنا شخص حضرت آقا بود. آنچه من می‌دیدم این بود که خود آیت‌الله بهجت نیز همه را به سمت آقا سوق می‌دادند. حتی در مسائل عبادی هم می‌گفتند کمال در تبعیت از حضرت آقا بوده و هست.

*با توجه به فرماندهی شما در سوریه در قضایای آنجا آیا خاطراتی از سید دارید؟

اولین‌بار که به ماموریت سوریه رفتم، با شناخت قبلی‌ای که از سید داشتم، همه سفارشاتی را که حاج قاسم در باره سوریه کرده بود یقین داشتم که حکیمانه است، منتهی احساس کردم کمبودی دارم و آن هم ملاقات با سید است. لذا به‌محض اینکه رسیدم، به محضر سید رفتم و ماموریتم را خدمت ایشان عرض کردم. سید گفت:‌ حاج قاسم به من گفته که شما می‌آئید. گفتم: راهنمائی بفرمائید. ایشان واقعاً راهنمائی‌های بسیار حکیمانه‌ای کردند.

**سید حسن نصرالله هر کاری را به کاردان خودش می‌سپرد

*شما مدت زیادی درکنار ایشان بودید. ایشان اهل رفاقت و صمیمیت شخصی هم بودند؟ مثلاً فرضاً به مناسبتی هدیه‌ای به شما بدهند یا به خانواده‌تان احترام بگذارند؟ آیا به این نکات هم توجه داشتند؟ چیزی حضور ذهن دارید؟

سید حسن _ رحمت به روح بلندش _ شخصیت جامعی بود. بعضی از عزیزان ما در بعدی در زندگی‌شان قوی هستند و به بقیه ابعاد توجه چندانی ندارند. ایشان به دوستانشان خیلی لطف داشتند. همین که متوجه می‌شدند کسی صادقانه مقلد حضرت آقاست، او را با همه وجود می‌پذیرفتند. پاسدارها خودشان را سرباز امام و حضرت آقا می‌دانستند و لذا ایشان علاقه خاصی به آنها داشت. ما به مناسبت عید غدیر جشنی را ترتیب دادیم و گفتیم خانواده پاسداران ‌ در بیروت غریب هستند و جائی را ندارند. زیرزمینی را مرتب و تجهیز کردیم و گفتیم همه بیایند.

*خانواده‌های نیروهای خودتان؟

بله، پاسدارها. به سید گفتیم داریم چنین کاری می‌کنیم، اگر شما صلاح می‌دانید به جلسه ما تشریف بیاورید. فرمودند: می‌آیم. ایشان یک ساعت و ربع به زبان فارسی در آن جلسه سخنرانی کرد. هر کسی که در آن جمع علاقه داشت با سید عکس داشته باشد، زن، مرد،‌ کوچک و بزرگ آمدند و عکس گرفتند. ایشان نزدیک به سه چهار ساعت وقت گذاشت. واقعاً عجیب است کسی که این همه مشغله و گرفتاری دارد، در یک حصر کامل و رعایت اصول حفاظتی این‌طور بیاید و برای این خانواده‌ها وقت بگذارد.

سید واقعاً در لبنان در حصر کامل بود. یک وقت‌هائی پیش می‌آمد که به ایران می‌آمدیم. در فضائی که امنیت کامل بود، فیلمش را داریم که سید و حاج قاسم و آقای پورجعفری و جمعی از محافظ‌ها والیبال‌بازی می‌کردند. یک روحانی و مجاهد با آن جایگاه، مثل یک ورزشکار حرفه‌ای بازی می‌کرد و پیدا بود که توان انجام این برنامه‌ها را هم دارد.

نکته جالب در باره سید این بود که با همه فهم و درک بالائی که داشت، مثلاً در مسئله حفاظت مطیع محافظ‌ها بود. اگر محافظ‌ها می‌گفتند: حاج آقا! امشب اینجا نمانیم، می‌گفت:‌ باشد. هرجا می‌گوئید آنجا برویم و خودش نظر نمی‌داد. شبی حاج قاسم گفت: اسدی! یک ماشین بردار برویم. من خودم راننده بودم. حاج قاسم بغل دستم بود و سید و دوتا از محافظ‌ها عقب نشسته بودند.

*در لبنان؟

نه، در تهران. از محلی که بودیم رفتیم منطقه‌ای در حوالی تهران. قرار شد شب در آنجا بمانیم. محافظ سید از من سئوال کرد آیا در این اطراف درمانگاه یا بیمارستانی هست؟ گفتم: در کرج هست، چون در حومه کرج بودیم. وقتی مشخص شد تا اولین مرکز درمانی فاصله زیادی هست محافظ گفت: ما باید مطمئن باشیم که اگر خدای ناکرده مشکلی پیش آمد به یک مرکز پزشکی دسترسی سریع داشته باشیم. بعد از قدری صحبت، سید گفت هرچه نظر محافظ‌هاست. یعنی هر کاری را به کاردان خودش می‌سپرد. و بالاخره آمدیم به جایی نزدیک‌تر به کرج.

سید افراد را می‌شناخت و از هر کسی در حد توان و بضاعت خودش کار می‌خواست. مثلاً بعضی از موضوعات را که می‌گفتیم بسپاریم به آقای زید،‌ می‌گفت حد آقای زید این نیست. این را بدهید به فلانی، چون حد اوست. حدود را بلد بود و می‌شناخت و بسیاری از مسائل کوچکی را که ما به آنها توجه نمی‌کردیم، ایشان حواسش بود. به نظر من ایشان حکیم و صحبت‌هایش از روی حکمت بود.

*موردی یادتان می‌آید که ایشان از یک بحران سیاسی یا موضوعی ترسیده باشد؟

در صحنه‌های مقابله با دشمنان، من فکر نمی‌کنم کسی از ایشان شجاع‌تر بود، تنها دغدغه‌اش این بود که بچه‌های حزب‌الله انحراف پیدا نکنند. در صحنه مقابله با دشمنان سر سوزنی ‌ترس نداشت.

**سید حسن نصرالله بسیار شجاع و پایبند اصول بود و به قولش وفا می‌کرد.

*پایگاه مردمی حزب‌الله و ارتباط سید حسن نصرالله با مردم چگونه بود؟ در این زمینه نکته‌ای را به یاد دارید؟

رفتار و سلوکش با مردم این را می‌رساند که از علاقه‌مندی مردم به حزب‌الله خشنود و امیدوار بود. برخورد ایشان عموماً ایجابی بود و سلبی نبود. من خودم این‌طور استنباط کردم که ایشان محبتی را که یک مؤمن باید به خدا داشته باشد، داشت و لذا خدا هم محبت ایشان را در دل انسان‌ها انداخته بود. موردی را یادم هست که برنامه‌ای بود که قرار بود اکثر اعضای شورای حزب‌الله با حضور سید در آنجا شرکت کنند و سید هم مستقیم سخنرانی کند برخی مخالف بودند و می‌گفتند از نظر امنیتی مشکل دارد. ایشان گفت: من به مردم قول داده‌ام و باید بروم و با آنها صحبت ‌کنم. حاج عماد به من گفت: فلانی! سید وقتی می‌گوید کاری را می‌کند، حتماً انجام می‌دهد. بلندشوید برویم تدارکان لازم را ببینیم. خدا رحمت کند عماد را، دستور داد از طرابلس تا جنوب لبنان ۴۰ تا ماشین کرایه کنند و بچه‌ها شبانه شیشه همه را فوم زدند و سیاه کردند. قرار شد فردا سید در آن میدان سخنرانی کند. عماد دستورات جامع و کاملی داده بود. در آن ساعتی که قرار بود سید برود برای دیدار با مردم، هر دوتا ماشین از یک زیرزمین بیرون می‌آمدند و به مسیری ادامه می‌دادند. از آن ۲۰ جفت ماشینی که آمدند و رفتند، یک جفت حامل سید بود که معلوم نبود کدام ماشین است در یک جفت از ماشین‌ها هم من و حاج قاسم بودیم. انواع و اقسام ماشین‌ها از بنز گرفته تا بی‌ام‌و و... در نهایت به زیرزمینی وارد شدیم و از آنجا به جائی که قرار بود برویم رفتیم و در طبقه دوم مستقر شدیم. حالا مردم در میدان جمع شده‌اند و مجری دارد مقدمات را می‌چیند.

*اسم میدان یادتان هست؟

نه، ولی در بیروت بود. خیلی برای من جالب بود. من و حاج قاسم آنجا بودیم. موقعی که داشتیم می‌رفتیم، مردم هر ماشینی را که نمی‌شد داخلش را دید، فکر می‌کردند ماشین سید است و به رسم لبنان برای خوشامدگویی روی آن شکلات می‌ریختند. غوغائی بود و شور و نشاط عجیبی برپا شد.

ما رفتیم طبقه دوم، مجری در طبقه پائین پشت تریبون قرار داشت و تلاوت قرآن شروع شد. تصور من این بود که سید می‌رود پائین و پشت تریبون قرار می‌گیرد، ولی دیدم که سید رفت توی بالکن. یک تریبون بود و یک سایبان ازطبقه بالا، محل استقرار سید را پوشش می‌داد و سید از هیچ‌یک از ساختمان‌های روبه‌رو دیده نمی‌شد، ولی همه کسانی که پائین بودند می‌توانستند سید را ببینند. همه چشمشان به تریبون پائین بود که یکمرتبه صدای سید را از بالا شنیدند. این تدبیر آقای عماد بود. به‌نحوی که اگر کسی هم برنامه‌ریزی کرده بود که در جائی کمین کند و با تفنگ دوربرد سید را بزند نتواند. سید اصول را کاملاً رعایت می‌کرد و شجاعت این را هم داشت که وقتی قول داده به قولش وفا کند.

*یادتان می‌آید که چه در مقام یک روحانی، چه در مقام دبیرکلی حزب‌الله یا بعنوان یک دوست توصیه خاصی به شما کرده باشند که مثلاً حواستان به این مسئله باشد. نکته‌ خاصی از ایشان به یادگار دارید؟

ایشان بسیار مؤدب به آداب اسلامی بودند. در جلسات عمومی تذکرات بسیار به‌جایی مثل صداقت در امور، رعایت مسائل امنیتی و حفاظتی و امثالهم را می‌دادند. به‌عنوان نمونه ما داشتیم در جنوب لبنان کارهای مهندسی انجام می‌دادیم. پیشنهاد دادیم که اعضای شورا را ببریم تا مرحله اول کارها را ببینند. ما داشتیم مرحله چهارم را انجام می‌دادیم. فکر کردیم دیدن این برنامه‌ها روحیه آنها را تقویت می‌کند. با عماد برنامه‌ای ریختیم که چگونه آنها را ببریم که عملیات را از نزدیک ببینند. تمهیداتی را سایت رسمی بت فوروارد اندیشیدیم که در میانه راه کجا ماشین‌ها را عوض کنیم و کجا برویم. در مرحله آخر همگی که جدا جدا آمده بودیم، سوار یک ون شدیم. خدا رحمت کند حاج محسن _ شهید فوادشکر_ به سید گفت: آقا سید! اگراین کارسرّی است و نیاز نیست که ما ببینیم، بهتر است نیائیم. سید گفت: اگر شماها نبینید، چه کسی ببیند؟ این مربوط به شماهاست و باید در همه در جریان باشید. برای همه شما ضرورت دارد.

رفتیم و دیدیم و در برگشت، من بودم و حاج عماد و ایشان.سید حسن گفتند: ما در کار فرهنگی الحمدلله موفق شدیم. درگذشته همین افرادی که امروز با ما آمدند توقع داشتند همه مسائل را بدانند و اگر مطلبی به آنها گفته نمی‌شد، ناراحت می‌شدند و می‌گفتند مگر ما نامحرم هستیم؟ اما الان دیدید حاج محسن چه برخورد خوبی کرد؟ یکی از کسانی که قبلاً به‌شدت معترض بود که اعضای شورا باید همه‌ چیز را بدانند همین آقای حاج محسن بود. الحمدلله کار فرهنگی و تذکرات ما در باره مسائل حفاظتی تأثیر گذاشته و افراد توجیه شده‌اند که اصلاً نیازی نیست در جریان همه امور قرار بگیرند و حالا قانع شده‌اند. یعنی ایشان معتقد بود که تدابیر فرهنگی انجام شده در مسائل حفاظتی و... نتیجه داده است.

سید حسن می‌گفت یکی از موارد خطرناک در گذشته این بود که اگر یک نفر از موضوعی باخبر می‌شد، بلافاصله بقیه را هم در جریان قرار می‌داد، در حالی که الان اعضای حزب‌الله اولاً سعی می‌کنند از موضوعاتی که به ماموریتشان ربطی ندارد مطلع نشوند و اگر هم مطلع شدند به دیگران منتقل نمی‌کنند.

سید حسن می‌گفتند ما تلاش می‌کنیم که مجموعه‌های جهادی فلسطینی را هم قانع کنیم که در مسائل حفاظتی به این شیوه عمل کنند. من فکر می‌کنم رعایت بی‌نظیر مسائل حفاظتی در عملیات "طوفان الاقصی" ریشه در این فرهنگ و تذکرات سید حسن نصرالله داشت.

*نکته‌ای هست که بخواهید به‌عنوان سخن پایانی مطرح کنید؟

سید حسن بحـر بسیار وسیع و بزرگی بود که خدا به ما داده بود. یکی از برادرها از روی علاقه می‌گفت حیف شد که سید به شهادت رسید. به این برادر گفتم: من در زمان جنگ به مقر لشکر ۴۱ ثارالله رفتم. روی کانکسی با خطی زیبا حدیثی از قول معصوم(ع) نوشته بود: شهادت یک لحظه از عمر کسی را کم یا زیاد نمی‌کند. سید حسن سی سال استخوان در گلوی همه شیاطین و استکبار و خار در چشم همه آنها بود. بعد از سی سال مجاهدت خوب بود سکته کند؟ و یا با کرونا از دنیا برود؟ لحظه شهادت سید،‌ لحظه رفتنش بود و با شهادت رفت. نباید این‌قدر بگوئیم حیف شد. قرار بوده درختی بهترین و شیرین‌ترین و گواراترین میوه را بدهد که داده. ما باید نسبت به نعمتی که خدا داده شاکر و قانع باشیم. تأثیر شهادت سید هم کم از حیاتش نیست. سید بحر بسیار وسیعی بود و خدماتش بسیار ارزنده بوده و ادامه خواهد داشت.

بررسی ویژگی‌های منحصر بفرد مجاهد نستوه، شهید سیدحسن نصرالله/ سیدحسن شاگرد اول مکتب ولایت بود

۴ بازديد

سید اشبه‌الناس به حضرت امام و حضرت آقا بود. صفات امام و آقا را که بر می‌شمارم و برشناختی که از سید در ظرف این 40 سال بدست آورده‌ام، تطبیق می‌دهم، بیشترین هماهنگی و سنخیت را می‌بینم. به تعبیری، سید شاگ


به گزارش مشرق، از قدیمی‌ترین دوستان «سید» در ایران است. دوستی‌ای که از اویل دهه ۶۰ حول محور حضرت امام خمینی پا گرفت.

حجت‌الاسلام والمسلمین محمد حسن رحیمیان که آن روزها از مسئولین دفتر حضرت امام بود، به سبب انس و همدلی که با اعضای حزب‌الله داشت، عملاً واسطه پیگیری امور مرتبط با آنها و رهبر کبیر انقلاب نیز بود. بعد از رحلت امام این ارتباط و موانست ادامه یافت و روز به روز عمیق‌تر شد.

ایشان در گفت و شنود پیش‌رو، از بیش از چهار دهه رفاقت و صمیمیت با شهید سید حسن نصرالله می‌گوید. با این‌همه کلامش بیشتر تحلیلی است تا صرفاً روایی. او پیش و بیش از هرچیز تاکید می‌ورزد، که سید از دریچه اصل اساسی «ولایت فقیه» به همه‌ امور می‌نگریست و الباقی قضایا، فرع بر این مهم است.

سید حسن نصرالله اشبه‌الناس به حضرت امام و حضرت آقا بود

*من ترجیح می‌دهم مصاحبه را با یک سئوال عاطفی شروع کنم. با این مقدمه که چندماه از شهادت «سیدِ مقاومت» گذشته و شما به واسطه چهار دهه رفاقت با ایشان، یکی از چهره‌های داغدار شهادت ایشان هستید. در این چند ماه وقتی به این بزرگوار فکر می‌کنید، قبل از هر نکته، چه موضوعی به خاطرتان می‌آید؟ بالاخره یک دوستی 40 و چند ساله، با این رویدادِ تلخ به پایان رسید! چه احساسی پیدا می‌کنید و چه چیزی به ذهنتان می‌آید؟

بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم. بنده تا این لحظه، هنوز از اعماق قلبم، نتوانسته‌ام شهادت و فقدان «سید» را باور کنم! اصلاً به مخیله‌ام خطور نمی‌کرد که سید در اوج شکوفائی برود. من هنوز باور نکرده‌ام که چنین حادثه‌ای اتفاق افتاده و ما آن بزرگوار را در این دنیا از دست داده‌ایم. سید جامع ویژگی‌ها و صفات نیکو بود. سرشتی پاک و مطهر و بهشتی داشت. در تدبیر امور مقاومت هنرمندی بی‌نظیر بود و همتی بلند داشت و دل‌های پاک را می‌ربود. چهره‌های درخشانی چون صفی‌الدین و شیخ نبیل و... که در جای خود اسطوره‌هایی از مجاهدت و مقاومت و فضیلت بودند و معرفی و توصیف هر یک از آنها فرصت جداگانه‌ای را می‌طلبد را همچون آهنربا بسوی جان و روح خود جذب کرده بود.

بعد از مصیبت رحلت امام، حقیقتاً تلخ‌ترین مصیبت برای من شهادت سید است. بعد از رحلت حضرت امام و اشکی که در ماتمِ ایشان ریختم، در ظرف این سی و چند سال، شهادت سید تنها موردی است که شبیه رحلت حضرت امام قلب مرا شکست. یعنی من حتی برای والدین عزیزم و برای خیلی از بزرگانی که ظرف این مدت از دست دادیم، می‌توانستم خودم را نگاه دارم و گریه نکنم،‌ اما فقدان سید، شبیه رحلت حضرت امام، خیلی برای همه ما سخت بود.

چون فارغ از رفاقت و انس دیرینه با ایشان، سید اشبه‌الناس به حضرت امام و حضرت آقا بود و ویژگی‌های این دو بزرگوار را داشت. هر چه فکر می‌کنم، شبیه‌تر از سید به امام و رهبر معظم انقلاب را در ذهنم نمی‌یابم؛ از جهات مختلف. آن معنویت، اخلاص، شجاعت، شهامت، درایت، صلابت و تیزهوشی و روح حماسی و در عین‌حال عطوفت و مهربانی و تواضع در برابر دوستان و مومنان. مصداق بارزی بود از «أَشِدّاءُ عَلَی الکُفّارِ رُحَماءُ بَینَهُم».

صفات امام و آقا را که بر می‌شمارم و برشناختی که از سید در ظرف این 40 سال بدست آورده‌ام، تطبیق می‌دهم، بیشترین هماهنگی و سنخیت را می‌بینم.به تعبیری، سید شاگرد اول مکتب ولایت بود. لذا فقدان ایشان را مصیبتی بسیار سنگین برای جهان اسلام می‌دانم.

تاثیر شگفت‌انگیز پیروزی انقلاب اسلامی بر تغییر فضای لبنان و پیدایش «حزب‌الله»

*اگر بخواهیم درباره سید سخن بگوئیم، به دو سه مقدمه نیاز است. طبعاً یکی از آنها، علل اهمیت جایگاه لبنان و چهره‌های غیور لبنانی، بین یاران امام خمینی و انقلاب اسلامی است. کشورهای اسلامی، متعدد و متنوع هستند. خودِ عراق که حضرت امام، 13 سال در آن به سر بُرد و مراقد ائمه بزرگ ما در آنجا هستند. از میان این‌همه کشورهای اسلامی چه شد که لبنان اینچنین پیام انقلاب اسلامی را گرفت؟

سئوال مهمی است. در اواخر دهه 40 به اتفاق جناب آقای ناصری -که الان امام جمعه یزد هستند- از نجف اشرف برای اولین‌بار به لبنان رفتیم. در آن مقطع لبنانی را مشاهده کردیم، که اثر چندانی از مظاهر اسلام و مسلمانی، چه رسد به تشیع، در آن به چشم نمی‌خورد! چه در بعلبک چه در مناطق دیگر لبنان. یک تصویر از لبنان را در آن‌زمان مشاهده کردیم. در ادامه و در مقطعی دیگر، لبنانی را شاهد بودیم که پس از رحلت آیت‌الله حکیم، در تقلید از حضرت امام از سایر کشورهای شیعه عقب ماند! در آن مقطع زمانی، با توجه به جایگاه و درخشش امام خمینی در نجف، علاوه بر ایران، عمده کشورهای شیعه‌نشین، یعنی بخش عمده‌ای از شیعیان در افغانستان، پاکستان، هند، کشمیر و بعضی از مناطق دیگر، مقلد حضرت امام شدند. شاید تنها جائی که در این عرصه عقب ماند، لبنان بود که شیعیان آن با راهنمائی جناب آقای سیدموسی‌ صدر، عمدتاً مقلد آیت‌الله خوئی شدند و در آن مقطع با امام پیوندی پیدا نکردند. اگر پیوندی هم بود، بسیار محدود بود. پس تا این مرحله، لبنان در نسبت با امام و انقلاب اسلامی، از بسیاری از مناطق دیگر شیعه‌نشین، متأخر و عقب‌تر بود. جناب آقای سیدعیسی طباطبائی، که در دورانی با هم در نجف بودیم و بعد به لبنان مهاجرت کرد، از وضعیت لبنان و عدم همراهی و احیاناً کارشکنی‌هائی که در برابر فعالیت طرفداران امام خمینی در آنجا می‌شد داستان‌های مفصلی داشت. اینگونه روایات را، باید از زبانِ خودِ آقای طباطبائی شنید، گرچه ایشان هم چه بسا برای بیان عمومی آنچه می‌دانند، ملاحظاتی داشته باشند!

اما نکته‌ای که پس از پیروزی انقلاب اسلامی، باعث شگفتی فوق‌العاده شد، این بود که همین لبنانی که شیعیان آن دیرتر از همه مقلد حضرت امام شدند، همین لبنانی که فضای عمومی حاکم بر آن، یک فضای عمدتاً غربی و دور از مظاهر اسلام و تشیع بود، شاهد پیدایش شیعیان ناب انقلابی و پدیده‌ای به نام «حزب‌الله» شد. لبنان با آن خصوصیات و پیشینه، حالا شاهد سربرآوردن چنین گروهی بود. جریانی که ظرف مدتی کوتاه، پرچمدار مقاومت شد و معجزه‌آسا، شگفتی‌ها آفرید. این پدیده، برای همه عجیب بود و نگاه‌ها و دل‌ها را به‌شدت جذب لبنان و حزب‌الله کرد. مثلاً بعلبکی که چند سال قبل در آن اثری از اسلام و تشیع ندیدیم، به نقطه‌ای رسید که فلان نشریه غربی روی جلدش تیتر زد: "بعلبک الجمهوریه الاسلامیه الایرانیه"، یعنی کانه بعلبک به پایگاهی برای مقاومت و خط امام تبدیل شده است.

عشق آتشین و باور عمیق رهبران و اعضای حزب‌الله لبنان به شخصیت و اندیشه حضرت امام خمینی و در ادامه به حضرت آیت‌الله خامنه‌ای و پیوند مستحکم آنها با ایشان، ابعاد وسیعی داشت. و البته به واسطه سال‌ها حضورم در خدمت حضرت امام، از نزدیک شاهد رابطه و علقه امام با حزب‌الله و تک‌تک رهبران آن و عنایت‌هائی که به آنها داشتند، بودم که خود داستان مفصل و جداگانه‌ای دارد.

و همینجا باید از شهید بزرگوار آیت‌الله سید محمدباقر صدر یاد کنیم. همان عالم برجسته و مجتهد کم‌نظیری که در حوزه نجف اشرف، بیش و پیش از سایر همسلکان خود، عظمت شخصیت واندیشه امام خمینی را شناخت و به انحای مختلف در پیام‌ها و بیانات روشنگر، عمیق‌ترین توصیف‌ها را از امام خمینی بیان کرد. ایشان صراحتاً شاگردان خود را به حرکت در مسیر امام خمینی و ذوب شدن در شخصیت الهی حضرت امام دعوت کرد و چه بسا بدینگونه بود که بسیاری از طلاب جوان آن‌ دوران نجف اشرف مانند شهید سیدعباس موسوی و شهید سیدحسن نصرالله و....به شایستگی، ملجا و مرجع اصلی خود را در امام خمینی یافتند، تا سرآغازی باشد برای شکل‌گیری و تولد حزب‌الله.

*خود شما با آیت الله شهید محمدباقر صدر هم از نزدیک آشنایی داشتید؟

بله. در دوران تبعید امام به نجف اشرف که به عشق ایشان و بهره‌گیری از فیوضات علوی به نجف مهاجرت کرده بودم، افتخار شاگردی مرحوم آیت‌الله شهید سید محمدباقر صدر در اصول فقه را هم داشتم. در عین‌حال سال‌ها رابطه صمیمانه‌ای نیز با ایشان داشتیم. تا آنجا که این عالم وارسته بزرگورانه دعوت حقیر را که آن‌زمان طلبه‌ای نوجوان بودم و درحجره مدرسه سیدثانی سکونت داشتم، برای ناهار پذیرفت و هیچگاه بزرگواری ایشان را در ستایش غذای ساده‌ای که درحجره پخته بودم فراموش نمی‌کنم.

 

اعتقاد راسخ به ولایت فقیه و مقاومت، اصلی‌ترین ویژگی حزب‌الله

* با توجه به تکثر و تنوع گروها و جریانات گوناگون در فضای لبنان، ویژگی اصلی‌÷ای که حزب‌الله را از سایرین متمایز می‌کرد، چه بود؟

ویژگی اصلی حزب‌الله که آن را از دیگر گروه‌ها متمایز می‌کرد، اعتقاد راسخ نسبت به مسئله ولایت فقیه و مقاومت تمام قد در برابر صیهونیست‌ها و آمریکا و غرب بود. حزب‌الله صددرصد به‌عنوان مولود تفکر حضرت امام خمینی شکل گرفت. از سوی دیگر حضرت امام هم نسبت به حزب‌الله و رهبران آن عنایت ویژه‌ای داشتند.

در توصیف حزب‌الله، در ارتباط با ولایت فقیه و حضرت امام باید عرض کنم، که ما یک اطاعت داریم و یک تبعیت. اطاعت در برابر امر است، اما تبعیت چیزی فراتر از اطاعت است. گاهی در مواردی اصلاً مولا فرمانی صادر نمی‌کند، اما کسی که تابع است، سعی می‌کند آن‌گونه باشد که مطلوب مولای اوست. در آیات قرآن کریم نیز، اطاعت در جائی است که امر هست. در آیاتی در قرآن هم تبعیت به‌کار رفته است: «إِنَّ أَولَی ٱلنَّاسِ بِإِبراهِیمَ لَلَّذِینَ ٱتَّبَعُوهُ». گویا تبعیت فراتر از اطاعت از فرمان، پیروی برخاسته از محبت و عشق است: «اِن‌کُنتُم تُحِبُّونَ‌اللَّهَ فَاتَّبِعُونِی یُحبِبکُمُ‌الله». تبعیت برخاسته ازمحبت است. انجام هرکاری است که محبوب دوست دارد آنچه را که خدا و در امتداد خدا، رسول خدا و اولیاء خدا و نایب امام زمان(عج) دوست دارد. گاهی پیوند با مستحبات، انسان را قوی‌تر از واجبات به خدا نزدیک‌تر می‌کند. بدون عمل به واجبات، امکان پیروی از مولا از انسان سلب می‌شود، اما آن‌چیزی که انسان را به اوج می‌رساند، مستحبات است. انسان نماز نخواند به جهنم می‌رود، اما نماز شب است که: «وَمِنَ اللَّیْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نَافِلَةً لَکَ عَسَی أَنْ یَبْعَثَکَ رَبُّکَ مَقَامًا مَحْمُودًا».

منظورم این است که حزب‌الله این ویژگی را داشت، که حتی منتظر امر امام به‌عنوان یک رهبر الهی نبود. آنها تفکر، ایده و هر آنچه را که احساس می‌کردند قلب و روح امام به آن تمایل دارد، با همه وجود پذیرا بودند. نه فقط اطاعت که تبعیت می‌کردند و تابع محض راه ولی فقیه بودند. چون اراده و خواست ولایت را منبعث از قرآن و تعالیم رسول اکرم«ص» و اهلبیت طاهرینش (علیهم‌السلام) می‌دانستند. متقابلاً برخوردی که حضرت امام با حزب‌الله داشت، از جهات مختلف، یک برخورد کاملاً متمایز با دیگر جریان‌ها و گروه‌ها بود.

 

تقدیم وجوهات شرعی چشمگیر شیعیان لبنان برای حضرت امام و رهبر معظم انقلاب

*لطفا ازجزئیات برخورد امام هم بفرمائید، چون برای ثبت در تاریخ مهم است...

یک نمونه بارز که الان در ذهن دارم، درباره اجازات حضرت امام در امور حسبیه بود. ایشان تقریباً برای تمام چهره‌های اصلی حزب‌الله، مثل شهید سید عباس موسوی، شهید سید حسن نصرالله، جناب شیخ یزبک، سید ابراهیم امین و... اجازه امور حسبیه صادر کردند، و مفتخرم که واسطه صدور این اجازات هم بنده بودم. در این اجازات قید شده بود، که نصف سهمین دریافتی از شیعیان لبنان در خودِ لبنان و در موارد مقرره شرعیه، توسط آقایان مصرف بشود و نصفِ دیگر را خدمت امام بفرستند. در اینجا چند اتفاق جالب افتاد. امام بعد از مدتی، تمام اجازات مصرف نصف‌ سهمین را به ثلث سهمین تبدیل کردند. ما خدمت امام عرض کردیم: برای لبنان با توجه به شرایط خاصی که دارد، اجازه می‌فرمائید همان نصف ادامه پیدا کند؟ فرمودند: «اشکالی ندارد». و لبنان را در ارتباط با این موضوع استثنا کردند. نکته دوم این‌که آن نصف دومی را هم که آقایان خدمت امام می‌فرستادند، هر بار بنده خدمت ایشان عرض می‌کردم: اگر اجازه ‌فرمائید، این نصفی را که آقایان از لبنان فرستاده‌اند، با توجه به شرایط خاص لبنان به آنها برگردانیم، که در آنجا مصرف شود. می‌فرمودند: «مانعی ندارد». بنابراین اولاً: امام اجازه مصرف نصف را برای آنها به ثلث تبدیل نکردند، ثانیاً نصف دیگر را که آنها می‌فرستادند، در طول سال‌ها مورد به مورد اجازه دادند که ما به آنها برگرداندیم. برادران حزب‌الله هم صندوق قرض الحسنه‌ای را با عنوان «صندوق بیت‌المال» تشکیل دادند و این پول در آنجا متمرکز شد و به صورت یک حسنه جاریه درآمد و به‌جای اینکه یک‌بار مصرف شود، در طول این مدت و تا الان با تدبیری که حزب‌الله اندیشید و البته عنایت خاصی که امام به این گروه داشتند، هزاران مشکل را حل و گره‌های بسیاری را باز کرده است.

لبنانی‌ها شیعیان مخلص و پا به‌رکابی بودند، که نه فقط در عرصه مقاومت، بلکه در سایر عرصه‌های اجتماعی، فرهنگی و امور خیریه نیز پیشگام و فعال شده بودند. تصور کنید که در زمانی احیاناً از ایران برای امور دینی به لبنان پول می‌رفت، ولی حالا خود مردم لبنان وجوهات شرعی خود را برای امام می‌فرستادند و امام هم کل خمس را به لبنان برمی‌گرداندند که آن‌همه برکات بر آن مترتب می‌شد.

باز هم نکته قابل‌توجه این است که برخی تصور می‌کنند ما در لبنان بسیار هزینه کرده‌ایم و القا می‌کنند بخشی از لبنانی‌ها با پولی که از ایران می‌رود زندگی می‌کنند! در حالی که اصلاً این‌طور نیست. لبنانی‌ها و مخصوصاً شیعیان آن، از فعال‌ترین مردم منطقه در عرصه‌های مختلف، چه در داخل و چه در خارج از لبنان هستند. لبنانِ پنج میلیونی، حدودا ده میلیون مهاجر در خارج از لبنان دارد و بخش مهمی از لبنانی‌ها در کشورهای مختلف دنیا، تجار برجسته و افراد معتبری در عرصه مسائل اقتصادی هستند. وجوهاتی که لبنانی‌ها برای حضرت امام می‌فرستادند و اکنون برای مقام معظم رهبری می‌فرستند، بسیار چشمگیر است. این لبنانی‌هایی که برای مرجع تقلیدشان وجوه شرعی می‌فرستند، فراتر از خمس و وجوه واجب، انفاقات مستحب هم زیاد دارند. مثلاً در همان روزهای اولی که مسئله کرونا در ایران فراگیر شد، یک تاجر لبنانی بیش از 11 میلیارد تومان برای مقام معظم رهبری فرستاد تا برای مبارزه با کرونا در ایران هزینه شود.

 

عنایت ویژه و استثنائی حضرت امام خمینی به اعضای حزب‌الله

*جنابعالی خاطراتی هم از حساسیت امام‌خمینی درباره افرادی که در لبنان با حزب‌الله زاویه داشتند، دارید. هم اینک شنیدن آن برای ما مغتنم است.

حضرت امام در جهات مختلف از حزب‌الله حمایت می‌کردند. مثلاً به یاد دارم شخصیت بزرگی در لبنان، از امام درخواست اجازه برای امور حسبیه کرده بود. مراحل کار طی شد و اجازه مکتوب خدمت امام ارائه شد، تا امضا کنند. امام قلم را از جعبه چوبی کنار دستشان برداشتند که امضا کنند، بنده خدمتشان عرض کردم: «آقا! این آقا با حزب‌الله، همراه نیست!» یا تعبیری شبیه به این. با گفتن این جمله امام قلم را سر جای خودش گذاشتند و قضیه منتفی شد! یعنی برای امام، مسئله حزب‌الله و تقویت و حمایت از آن، حتی در تأییدها و عدم تأییدها یک اصل بود.

خاطرم هست یک زمانی در جلسه‌ای که با شهید سیدحسن نصرالله داشتیم، صحبت از دیدگاه‌های حضرت امام درباره حزب‌الله شد. عرض کردم: تعبیر دقیق امام درباره حزب‌الله را می‌توان در پیام به حجاج بیت‌الله‌الحرام در مرداد 1366 مشاهده کرد که از رزمندگان حزب‌الله به عنوان حجت الهی بر علمای جهان اسلام یاد می‌کنند. این تعبیر بسیار بلندی بود که امام برای آنها بکار برده‌اند. من خدمت سید عرض کردم که امام در طول فرآیند نهضت و پس از پیروزی انقلاب اسلامی، هرگز از هیچیک از جریانات گوناگونی که وجود داشتند، به شکل مطلق حمایت نکردند و هیچ گروهی را به‌عنوان یک شاخصِ حق، و حجت معرفی نفرمودند. از این مساله نکته دیگری هم قابل برداشت است، ‌که حضرت امام با آن نگاه ملکوتی‌اش، اطمینان دارد که حزب‌الله ان‌شاءالله تا پایان، در خط مستقیم اسلام ناب محمدی باقی خواهد ماند. اگر امام نسبت به آینده حزب‌الله اطمینان نداشتند، مطمئناً تعبیر «حجت» را درباره آنها به کار نمی‌بردند.

اشاره به این تعبیر امام و برداشت ضمنی ثبات حزب‌الله در صراط مستقیم از کلام امام، برای سید خیلی جالب و شوق‌آفرین بود. امروز هم با گذشت حدود 40 سال از آن ایام و تداوم حضور حزب‌الله در صراط مستقیم اسلام ناب محمدی«ص» و خط ولایت، نشان داد که این تعبیر امام درباره حزب‌الله چقدر دقیق بوده است. به هرحال و با توجه به آنچه که عرض کردم، به جرأت می‌توان گفت: حمایت حضرت امام از حزب‌الله کاملاً همه جانبه بود.

یک نمونه دیگر از مصادیق الطاف امام به حزب‌الله را که خودم هم از یاد برده بودم و مرحوم شهید شیخ نبیل قاووق چند سال پیش، آن ‌را یادآوری کرد عرض کنم. شیخ نبیل گفت: ما در مقطعی با تعدادی از اعضای حزب‌الله، برای برنامه‌ای به ایران آمده بودیم. روزی که قرار بود فردای آن برگردیم لبنان، برنامه ملاقات با حضرت امام در حسینیه جماران برقرار بود و ما هم کارت ملاقات‌ گرفتیم. اما آن ‌روز در ترافیک گیر کردیم و موقعی رسیدیم، که ملاقات تمام شده بود و امام به داخل منزل رفته بودند. دلشکسته و ناراحت، پیش شما آمدیم. چون فردا هم قرار بود به لبنان برگردیم و چه بسا بعضی از بچه‌ها هم ممکن بود، دیگر توفیق آمدن به ایران و زیارت امام را پیدا نکنند و احیاناً به شهادت برسند، بسیار متأثر و مغموم بودند. همیشه برنامه ملاقات در حسینیه، آخرین برنامه روزانه امام بود و بعد که ایشان به اندرونی برمی‌گشتند، دیگر کسی به ایشان دسترسی نداشت و ملاقات‌ها، معمولاً قبل از حسینیه برگزار می‌شد. شیخ نبیل گفت: شما به داخل رفتید و برگشتید و اتفاق عجیبی افتاد! خبر دادید که امام مجدداً به ایوان منزل برگشتند و نشسته‌اند! بعد ما تک‌تک از نزدیک امام را زیارت کردیم و دست ایشان را بوسیدیم.

آن دلشکستگی و اشکی که این عناصر پاکباخته ریختند، که چرا به ملاقات در حسینیه جماران نرسیدند و نتوانستند امام را در بالکن حسینیه زیارت کنند، و از آن‌طرف علاقه‌ای که امام به این جوانان داشتند، موجب شد که برخلاف روال معمول برگردند و با آنان به‌طور اختصاصی دیدار کنند. من غیر از این مورد، مورد دیگری را به خاطر نمی‌آورم که امام به اندرونی رفته و مجدداً برگشته باشند و در ایوانِ بیرونی، افراد به دیدار ایشان بروند. این‌هم یکی از استثناهای ویژه امام، برای اعضای حزب‌الله بود.

 

پذیرایی درخشانی که از رهبران حزب‌الله در منزل صورت گرفت!

*سئوالات پیشین، همه مقدماتی لازم، خصوصاً برای اطلاع جوانان و علاقه‌مندان به حزب‌الله بود. از اینجا به بعد، وارد موضوع اصلی گفت‌وگو می‌شویم. از نخستین خاطراتی که با شهید داشتید، به مواردی اشاره می‌فرمایید؟

حضور بنده به‌عنوان کمترین خدمتگزار در دفتر حضرت امام زمینه‌ای شد که از همان ماه‌های نخست شکل گیری حزب‌الله و رفت و آمد رهبران آن به محضر حضرت امام، طبعاً پیوند و دوستی نزدیکی هم بین ما و مجموعه این عزیزان برقرار شود. به گونه‌ای که بنده پیگیر عمده کارها و مسائلی بودم، که مربوط به حضرت امام و این دوستان بود. اعضای محوری حزب‌الله به خصوص شهیدان سیدعباس موسوی، سیدحسن نصرالله، عماد مغنیه، سیدهاشم صفی‌الدین، شیخ نبیل قاووق و... در هر سفری که به تهران می‌آمدند، دیدار با حضرت امام چه بصورت ملاقات عمومی چه بصورت دیدار از نزدیک و دست بوسی، در رأس خواسته‌هایشان بود که غالباً هم از طریق حقیر انجام می‌گرفت. معمولاً بعد از این دیدارها که ما بین ساعت 8:30 تا 10:30 برحسب مورد انجام می‌شد، دوستان به اتاق ما در دفتر می‌آمدند و ساعت‌ها در خدمتشان بودیم و مصاحبت داشتیم و بعضاً برای ادامه گفتگوها به اتفاق، به منزلمان در مجاورت بیت امام می‌رفتیم و تا دیروقت درباره مسائل مختلف گفتگو می‌کردیم. مکرر پیش آمد، که سید هم می‌آمد و به اتفاق به منزل می‌رفتیم.

یک موردی که اکنون مشخصاً به خاطر دارم و شیرین هم هست، این است که در اوایل دهه 60 چند نفر از افراد فوق‌الذکر، یک‌شب به منزل ما آمدند و ماندند. اتفاقاً آن‌شب باران شدیدی هم می‌بارید. از سقف منزل هم آب چکه می‌کرد و تا صبح سطل و کاسه در دست ما و مهمان‌ها بود، تا آب‌ باران را جمع کنیم و بیرون بریزیم که آب باران اتاق را برندارد. چنین پذیرائی درخشانی هم از آنها کردیم!

خاطره دیگر اینکه روزی سید بعد از دیدار امام به دفتر ما آمد در اثناء صحبت از ایشان خواستم تا با مجله «پاسدار اسلام» مصاحبه‌ای داشته باشد. سید گفت: سئوالات را بدهید من پاسخ ها را می‌نویسم. از آنجا که ما تجربه داشتیم که معمولاً وقتی آقایان نیم‌ساعت صحبت می‌کنند، پنج شش صفحه مطلب از آن درمی‌آید، ولی وقتی می‌نویسند، نیم صفحه مجله هم نمی‌شود، بر شفاهی بودن مصاحبه تاکید کردم. ایشان گفت: من هر چه را که بخواهم بگویم، عیناً می‌نویسم. برای من خیلی عجیب بود. ایشان همانجا نشست و یازده صفحه A4 مطلب نوشت، بدون اینکه حتی یک خط خوردگی داشته باشد! موضوع مصاحبه هم وضعیت لبنان و حزب‌الله بود، که آن را ترجمه و در «پاسدار اسلام» چاپ کردیم.

 

پیام رمزی حاج‌قاسم سلیمانی برای دیدار!

*رابطه جنابعالی با شهید سید حسن نصرالله، بسیار صمیمی و عاطفی بود. تا جایی که ایشان که در ایران هر سخنی را به هرکس نمی‌گفت، با آسودگی خیال حرف دلش را با شما در میان می‌گذاشت و درباره بسیاری از موارد نیز، با شما مشورت می‌کرد. به‌نظر شما، علت این صمیمیت همواره رو به ازدیاد چه بود؟

می‌توان گفت حلقه وصل و عامل ارتباط ما، حضرت امام بود. در طول مدتی که ایشان به ملاقات امام می‌آمدند و در ارتباط با مسائلی که با امام داشتند، طبعاً با بنده هم در تماس بودند یا اساساً این امور از طریق حقیر انجام می‌گرفت. اما ادامه ارتباط‌مان پس از رحلت امام و در دوران خدمتگزاری بنده در بنیاد شهید بود. در بنیاد شهید آشنائی و رفاقتی که در زمان امام شکل گرفته بود، با سفرهای مکرری که به لبنان داشتم، قوام و عمق بیشتری پیدا کرد. ایشان هم در هر سفری که به ایران می‌آمد، حتماً یکی دو جلسه در بنیاد شهید یا در منزل در خدمتشان بودیم و در جلسات طولانی و چندین ساعته درباره مسائل مختلف با هم گفت‌وگو داشتیم. حتی در سفرهایی که بنا بر ملاحظاتی، ایشان بصورت غیررسمی و اعلام نشده به ایران می‌آمدند، بعضا شهید حاج قاسم سلیمانی تماس می‌گرفت و برای اینکه در تلفن خیلی موضوع آشکار نباشد، بصورت سربسته می‌گفت: «رفیقتان آمده و می‌خواهد شما را ببیند».

در یکی از سفرهای غیر رسمی سید به ایران، فرصت‌شان بسیار کم بود و می‌‎خواستند قبل از بازگشت به لبنان به مشهد هم بروند. با حقیر تماس گرفتند و بعد از ظهر با هم به مشهد رفتیم و آخرشب برگشتیم. هم باهم حرم امام رضا(ع) را زیارت کردیم و هم توانستیم از فرصت طی مسیر برای صحبت‌هایمان استفاده کنیم.

 

تقبل تکفل فرزندان شهدای لبنان توسط خیرین لبنانی

*همانطور که اشاره کردید، بخش مهمی از سفرهای شما به لبنان و دیدارهایتان با شهید سید حسن نصرالله در بیروت، در دوره ریاست شما در بنیاد شهید روی داد. از برنامه‌ها و دستاوردهای این سفرها بفرمائید؟

همانطور که عرض کردم هرگاه به لبنان می‌رفتم، بدون استثناء یکی از برنامه‌های اصلی و ثابتم ملاقات با سید بود، آن‌هم بدون سقف زمانی! مثلاً مغرب که می‌رفتم، تا شام و تا دیر وقت، جلسات‌مان طول می‌کشید. طبعاً مسائل مربوط به حزب‌الله و مقاومت و لبنان از آن‌سو و مسائل ایران از این‌ سو و گفتگو درباره خاطرات امام و رهبر معظم انقلاب، این ارتباط را نزدیک‌تر کرد. در آن مقاطع در ارتباط با بنیاد شهید هم، ایشان با ما نهایت همکاری و پشتیبانی بسیار صمیمانه‌ و مخلصانه‌ای داشتند. هیچ‌وقت این جمله جناب سیدحسن نصرالله از یادم نمی‌رود. می‌فرمود: «اگر بنیاد شهید به دستور حضرت امام در لبنان تشکیل نمی‌شد، حزب‌الله به این موفقیت‌ها دست نمی‌یافت، چون وقتی که جوان لبنانی برای عملیات استشهادی یا جنگ علیه صهیونیست‌ها می‌رود، مطمئن است که اگر شهید شود، خانواده‌اش دچار مشکل نمی‌شود و عزتمندانه به زندگی ادامه خواهد داد...». لذا سید همواره نسبت به جمهوری اسلامی، بنیاد شهید و کاری که بنیاد برای شهدای لبنان انجام می‌داد، قدردان بود. شهدائی که هر یک مجاهدان و مومنانی ناب و سرآمد بودند و به دست سرسخت‌ترین دشمنان بشریت به شهادت می‌رسیدند.

اما همین‌جا باید تاکید کنم که گمان نکنید کل هزینه بنیاد شهید لبنان را، بنیاد شهیدِ ایران تامین می‌کرد. بیش از آنچه که بنیاد شهید برای خانواده‌ها در آنجا هزینه می‌کرد، خود لبنانی‌ها تشکلی را تحت عنوان «طرح تکفل فرزندان شهدا»، ایجاد کرده بودند و سالانه رقمی بسیار فراتر از آنچه جمهوری اسلامی هدیه می‌کرد، خودشان برای کفالت و صیانت از فرزندان شهدا هزینه می‌کردند و مخارج دوران تحصیل تا دانشگاه و فارغ‌التحصیلی و ازدواج و مسکن و اشتغالشان را می‌پرداختند و آنها را تحت پوشش قرار می‌دادند.

یکی دیگر از برکات این ارتباط نزدیک و صمیمانه دوطرفه، تاسیس و شکل‌گیری شبکه تلویزیونی «المنار» در لبنان بود.

نحوه شکل‌گیری و تاسیس شبکۀ تلویزیونی «المنار»

*همین شبکه المنار معروف که امروز از اصلی‌ترین رسانه‌های جبهه مقاومت است را می‌فرمائید؟

بله، در همان نیمه دوم دهه 60 در زمان حیات حضرت امام، روزی چند نفر از دوستان شورای حزب‌الله بعد از ملاقات امام نزد ما آمدند. در آن جلسه صحبت شبکه‌های تلویزیونی در لبنان شد. گفتند: بیش از 40 شبکه تلویزیونی در لبنان فعالیت می‌کنند. پرسیدم چه تعداد از این شبکه‌ها متعلق به شیعیان است؟ گفتند: هیـچ! آن‌روز از این موضوع خیلی متعجب و البته نگران شدم و جرقه‌ای در ذهنم زده شد. البته آن‌زمان در ایران هم فقط 2 شبکه تلویزیونی داشتیم که آنها هم بصورت شبانه روزی برنامه نداشتند. بعد از ارتحال امام که بنده توفیق خدمتگزاری در بنیادشهید را پیدا کردم و برای سرکشی به بنیاد شهید لبنان مکرراً به آن کشور سفر داشتم، آن مساله بیشتر ذهنم را مشغول کرد تا سرانجام بودجه اولیه‌ای برای تاسیس یک شبکه تلویزیونی فراهم کردم و به اندازه همان مبلغ هم از ریاست جمهور ی وقت کمک گرفتم و با همت جناب آقای سیدعیسی طباطبایی مسئول وقت بنیادشهید لبنان، شبکه المنار تاسیس و راه اندازی شد. مرکز اولیه آن هم در طبقه زیر زمین یک برج مسکونی بود و آنتن فرستنده آن، روی منار مسجد رسول اعظم بیروت که در مجاورت بیمارستان رسول اعظم«ص» که وابسته به بنیادشهید بود، بنا شده بود، نصب شد. و به همین مناسبت که آنتن آن روی منار مسجد رسول اعظم بود، به نام «المنار» نام‌گذاری شد. آن‌زمان هنوز جنگ‌های داخلی لبنان ادامه داشت و خاطرم هست یک‌بار منار مسجد هم مورد حمله توپخانه‌ای دشمن قرار گرفت. اما بالاخره برای اولین‌بار یک شبکه تلویزیونی شیعی در حد پوشش بیروت راه اندازی شد. در همان دورۀ دبیرکلی شهید سیدعباس موسوی با آورده حزب‌الله، بنیاد شهید و حزب‌الله در مالکیت شبکه المنار بصورت 50-50 شریک شدند. چندی بعد در سفری که به لبنان داشتم، به این جمعبندی رسیدیم که بهتر است کل سهم بنیاد شهید هم، به حزب‌الله واگذار شود و کلاً مدیریت این رسانه را به حزب‌الله منتقل کردیم. آقای شیخ حسن حمادی که الآن هم جزو شخصیت‌های فعال و برجسته حزب‌الله است، آن‌زمان، از ناحیه ما مدیریت «المنار» را برعهده داشت. به تدریج کار شبکه تلوزیونی المنار در دوره دبیرکلی شهید سیدحسن نصرالله، گسترش یافت و نهایتاً ماهواره‌ای شد. نقشی که بعدها «المنار» تا به امروز و به‌طور ویژه در جنگ 33 روزه و در جنگ اخیر ایفا کرد، بسیار مهم و تعیین کننده بود و به حمدالله این شبکه توانسته تا حد زیادی نیاز رسانه‌ای جبهه مقاومت و حزب‌الله را پر کند.

ولایت فقیه و انقلاب اسلامی؛ خط قرمز حزب‌الله

*به گفت‌وگوهای خصوصی خود با شهید نصرالله، درباره مسائل گوناگون از جمله شرایط داخلی ایران اشاره کردید. ایشان در مورد اخیر، بر چه موضوعاتی حساسیت بیشتری نشان می‌دادند؟

در این ‌باره، از بیان جزئیات معذورم، اما فی‌الجمله عرض می‌کنم که شهید سیدحسن نصرالله و بقیه عزیزان حزب‌الله، تمام عشق و اعتقادشان معطوف به اصل ولایت فقیه بود، چه در زمان حیات حضرت امام و چه در دوره زعامت حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، مهم‌ترین مسئله‌ای بود که روی آن حساسیت داشتند و حب و بغض و گرایشات‌شان در قبال افراد و گروه‌ها و جریانات از آن نشات می‌گرفت. آنها فکر و عمل خود را، بر این مدار تنظیم می‌کردند. یعنی ملاک و معیار نوع مواجهه ایشان با افراد و جریانات گوناگون، نوع نگرش و مناسبات و مواضع آنها در قبال ولایت بود.

سید بر اساس اعتقاد راسخ به اسلام ناب، به همانقدر که نسبت به مستکبران و جنایتکاران علیه بشریت تبری و تقابل داشت، خود را یاور و مدافع مظلومان و همه جریانهای مقاومت و در راس همه آنها، جمهوری اسلامی ایران به عنوان پایگاه انقلاب اسلامی و خاستگاه مقاومت می‌دانست. به همین دلیل عندالاقتضا و به هرنحوی که می‌توانست در این عرصه از هیچ موضع‌گیری و اقدامی دریغ نداشت. سید همانطور که دیدیم جان گرانقدر خود را بر سر دفاع از مردم غزه گذاشت، از بذل جان برای دفاع از انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی ایران در برابر دشمنان هیچ ابایی نداشت. او همواره در تمام فراز و فرودها، نسبت به مسایل مرتبط با جمهوری اسلامی ایران حساس بود چرا که اینجا را ستون خیمه انقلاب اسلامی و پرچمدار اسلام ناب محمدی(ص) می‌دانست.

تاثیر شهادت سیدعباس موسوی و شهادت فرزند سیدحسن در جهش محبوبیت حزب‌الله

*جنابعالی با شهید سید عباس موسوی هم دوست بودید و روابطی صمیمی داشتید. از ایشان هم برایمان بگویید. آن شهید گرانقدر چه ویژگیها و شخصیتی داشتند؟

ایشان بسیار شخصیت زلال و متینی داشت، با معنویت و با اخلاص، شجاع و بسیار وارسته و متواضع بود.

شهید سیدعباس نقش اساسی در شکل‌گیری و تثبیت حزب‌الله و تقویت پیوند شیعیان لبنان با ولایت فقیه و مقاومت اسلامی و جان گرفتن مبارزه علیه اسرائیل و آمریکا در لبنان داشت. هرچند دوران آشنایی ما و دبیرکلی شهید بزرگوار سیدعباس موسوی در حزب‌الله طولانی نبود، اما در همین مدت کوتاه، معنویت و محبت و لطافت روح او، به اندازه یک عمر، جان و دل ما را مجذوب خود کرد.

همانطور که عرض کردم آغاز ارتباط ما با ایشان و سید حسن و سایر دوستان شورای مرکزی حزب‌الله از اویل دهه 60 و حول محور عشق به حضرت امام شکل گرفت و با هم انس داشتیم. اما بعدها در دوره مسئولیت بنده در بنیاد شهید، علاوه بر این انس و مصاحبت، همکاری‌ها هم به روابط ما افزوده شد و شهید سید عباس موسوی و بعدها شهید سیدحسن واقعاً حداکثر همراهی و مساعدت را در جهات مختلف داشتند. مثلاً بیمارستان رسول اعظم«ص» بیروت که بنیاد در آنجا ساخت، در ابتدا بسیار محدود و با امکاناتی کم بود، ولی در دوره دبیرکلی شهید سیدعباس موسوی با همکاری برادران لبنانی فاز به فاز توسعه پیدا کرد و بخش‌های جدید به ‌تدریج به آن اضافه شد که به اتفاق شهید سید عباس آن را افتتاح کردیم و بیمارستان گسترش بیشتری پیدا کرد.

شهید سیدحسن نصرالله خود را شاگرد شهید سیدعباس موسوی می‌دانست و خیلی هم به ایشان ارادت و علاقه داشت. به نظر من بُعد معنوی سیدعباس در شکل‌گیری حزب‌الله و جایگاه حزب‌الله در قلوب مردم نقش مهمی داشت. ولی نکته مهم تأثیر شهادت‌ها بود؛ یعنی حزب‌الله قبل از شهادت سیدعباس با بعد از شهادت ایشان تفاوت بسیار داشت. ایشان همراه با همسر و فرزند خردسالش هنگام بازگشت از مراسم سالگرد شهید شیخ راغب در حمله هلیکوپترهای ارتش رژیم سفاک صهیونیستی به خودرویشان به شهادت رسیدند. بخش عقب خودرو کاملاً منهدم شد و ایشان و همسر و فرزندش به شکل بسیار فجیعی به شهادت رسیدند و این شهادت مظلومانه در رشد پایگاه حزب‌الله تأثیر عجیبی در بین عموم مردم داشت.

همانطور که بعد از دبیر کل شدن سیدحسن نصرالله نیز در مرحله‌ای دیگر، فرزند نوجوان ایشان در جنگ مستقیم با نظامیان صهیونیست، به شهادت رسید و با این شهادت یک‌بار دیگر محبوبیت و جایگاه حزب‌الله و شخص سیدحسن نصرالله در قلوب مردم لبنان حتی در بین مسیحی‌ها و برادران اهل سنت به صورت جهشی افزایش یافت.

می‌دانید که تا قبل از نهضت حضرت امام، عمدتاً گروه‌های ملی‌گرا یا چپ و مارکسیست و کمونیست پرچمدار جریان‌های مبارز علیه رژیم صهیونیستی بودند. البته این جریان‌ها چندان نقش‌آفرین و پایدار هم نبودند و بعضاً هم کارشان به سازش یا افول منتهی شد. فرزندان بسیاری از رهبران این گروه‌ها هم، در کشورهای اروپائی به دنبال عیاشی و خوشگذرانی بودند. حتی یکبار شنیدیم که در جشن عروسی فرزند رهبر یکی از این گروه‌ها، مبلغ هنگفتی بابت مشروبات الکلی هزینه شده بود!

اما در نقطه مقابل، با پیروزی انقلاب اسلامی و فراگیر شدن خط و راه امام خمینی، جریانات مذهبی در خاورمیانه حول محور فلسطین رشد پیدا کردند و افق جدیدی در عرصه مبارزه با رژیم صهیونیستی و مقاومت گشوده شد. و این اتفاق بی‌سابقه بود که در یک گروه مبارز علیه اسرائیل، خود دبیرکل‌ آن، همراه با همسر و فرزندش شهید بشوند و در مرحله دیگری فرزند دبیرکل بعدی، نه در یک ترور یا حادثه، بلکه در خط مقدم جنگ با دشمن به شهادت برسد.

در آن فضائی که برخی رهبران گروه‌های فلسطینی یا لبنانی آن‌گونه بودند، شهادت سیدعباس موسوی همراه با خانواده‌اش و سپس شهادت سیدهادی، فرزند ارشد سیدحسن نصرالله در متن مبارزه با اسرائیل علاوه بر اینکه نقش فوق‌العاده‌ای در ارتقای محبوبیت حزب‌الله و شخص سید حسن نصرالله داشت، نقطه عطفی در جریان مبارزه علیه رژیم صهیونیستی و در جریان نهضت‌های اسلامی پدید آورد و با شکل‌گیری و شکوفایی جنبش‌های اسلامی در متن فلسطین نیز معادلات را بالکل دگرگون کرد.

 

تاثیر شخصیت ذوابعاد سید حسن نصرالله در انتخاب او به عنوان دبیرکل حزب‌الله

*بعد از شهادت سید عباس و دبیرکلی شهید سید حسن نصرالله، ایشان برای ایرانی‌ها خیلی شناخته شده نبودند و طبعاً در لبنان شناخته شده‌تر بودند. از طرفی می‌دانیم که در حزب‌الله یک سازوکار شور و مشورت قوی وجود دارد؛ یعنی یک گفت‌وگوی درون سازمانی وجود دارد و نهایتاً روی دبیرکلی شهید سید حسن اجماع شد. به نظر شما دلیل این امر چه بود و چه خصوصیاتی در سید وجود داشت که به‌رغم اینکه خودش تمایلی برای دبیرکلی نداشت و برای ادامه دروس حوزوی به ایران آمده بود، او را وادار به پذیرش این مسئولیت کرد؟

بله، ایشان در مقطعی به ایران آمد و مشغول تکمیل دروس حوزوی شد. اما ایشان از همان ابتدا در جایگاه‌های متعدد در متن حزب‌الله حضور داشت. در دورانی مسئول جنوب و در دوره‌ای مسئول اجرائی حزب‌الله بود؛ یعنی به‌رغم سن کم و جوان بودنش، در هر جایگاهی که قرار گرفت درخشید. سید با ویژگی‌های فوق العاده‌اش از جمله هوشمندی و زکاوت، ایمان، معنویت، وارستگی و اخلاق بسیار خوب و قدرت بیان، یک سیر تکاملی را طی کرد. سید واقعاً از جهات مختلف نابغه بود. بخشی از این ویژگی‌ها ظاهر و آشکار بودند، مثلاً در سخنرانی‌ها، فصاحت و بلاغت و قدرت در استدلال و بیان مطالب آن‌چنان تأثیرگذار بود که حتی صهیونیست‌ها را تحت‌تأثیر قرار می‌داد و معروف بود که اسرائیلی‌ها و یهودی‌ها به سخنان سیدحسن از جهت صداقت، صراحت و اتقان، بیشتر از سخنان رهبرانشان اعتماد داشتند و روی آنها حساب می‌کردند و این کاملاً آشکار بود، اما جنبه‌های غیرآشکار شخصیت سید بسیار فوق‌العاده بودند.

یعنی در ابعاد گوناگون، توانمندی‌ها و جذابیت و ویژگی‌هائی در سید بود که همه افرادی که در اطرافش بودند را مجذوب می‌کرد. گرچه سید از نظر سنی از برخی اعضای اصلی حزب‌الله جوان‌تر بود، اما ویژگی‌های مختلف و شخصیت ذوابعادش، ایشان را از دیگران متمایز می‌کرد. گرچه خود ایشان هم به لحاظ وارستگی، خودش را در ارتباط با این قضیه نامزد و مطرح نمی‌کرد، ولی مجموعاً به این نتیجه قطعی رسیدند که بهترین فرد برای این جایگاه، سید حسن است.

 

سید حسن نصرالله در صحنه عبادی یک عابد به تمام معنا و در مقابل دشمنان شیری غران بود

*از ویژگی‌های رهبری و مدیریتی جناب سیدحسن هم لطفاً برایمان بفرمایید.

حزب‌الله در محدوده و فضای خاصی کار را شروع کرد و در دهه اول عمرش جای خود را در لبنان و منطقه تثبیت کرد و متناسب با شرایط زمان و اوضاع منطقه و جهان با سیر صعودی به پیش رفت. در دوره دبیر کلی سیدحسن، با توجه به ویژگی‌ها و نبوغ فوق‌العاده‌ای که در سید بود، طبعاً این مسئله شکل تکاملی بیشتری پیدا کرد؛ چه در زمینه مسائل نظامی و چه در زمینه مسایل اجتماعی، فرهنگی و اعتقادی. هوشمندی و درایت او از جهات مختلف، در همه این حوزه‌ها بی‌نظیر بود. سید نگاه بلند و جامع‌نگری داشت و با مدیریت و رفتاری هوشمندانه توانست فضای عمومی لبنان و جهان عرب را تحت تاثیر قرار دهد و افکار عمومی را با مقاومت اسلامی علیه رژیم صهیونیستی همراه کند. تا آنجایی که علیرغم دشمنی‌ها و تبلیغات منفی رژیم صهیونیستی و آمریکا و غرب و اذناب آنها در لبنان و منطقه، رسانه‌های گوناگون جهان اعم از غربی و عربی و.. ، سید حسن را محبوبترین مرد جهان عرب، اسطوره جهان عرب و قوی‌ترین مرد خاورمیانه توصیف می‌کردند.

سید در صحنه عبادی هم یک عابد به تمام معنا بود. در عین‌حال چنان شجاعت و شهامتی داشت که وقتی علیه آمریکا و اسرائیل صحبت می‌کرد، مثل شیر می‌غرید اما هنگامی که پای عزاداری امام حسین(ع) می‌نشست یا خودش روضه‌ می‌خواند، اهل بکاء بود و به‌شدت می‌گریست. یک انسان فوق‌العاده حساس نسبت به مسائل معنوی و عبادی بود. و مثلاً در سفرهایش به ایران همواره به زیارت امام رضا(ع) حتی بعضاً با لباس مبدل، مقید بود که برود.

یکی از مهم‌ترین ویژگی‌های ایشان اخلاص و ایمان عمیق به خداوند متعال، عبودیت حق و در امتداد این عبودیت، عشق به امام زمان «ارواحنا فداه» بود. یعنی همین ویژگی‌هائی که با شیوه تربیتی او در تک‌تک اعضای حزب‌الله ریشه دوانده است.

بنده علاوه بر انس با ایشان، شب‌هائی را با برادران رزمنده حزب‌الله در خطوط مقدم در جنوب لبنان صبح کرده‌ام. جلساتی که آمیخته با یاد و نام حضرت ولیعصر(عج) بود و از ما می‌خواستند تا از امام راحل و مقام معظم رهبری برایشان بگوئیم. و چه اشک‌هائی که از چشم‌های پاک این انسان‌های مخلص و از جان‌گذشته جاری میشد. و واقعاً این ویژگی‌ها را دقیقاً در شخص سیدحسن هم شاهد بودیم. عشق و اخلاصش نسبت به امام زمان(عج) و ارادت و اعتقاد راسخش نسبت به ولایت فقیه و شخص امام و حضرت آقا حقیقتاً بی‌نظیر بود.

جلوه‌هایی از کرامت رهبر معظم انقلاب از نگاه شهید سیدحسن نصرالله

* همین‌جا فرصت را مغتنم می‌شمارم تا قدری از پیوند اعتقادی و روحی جناب سیدحسن با رهبر معظم انقلاب برایمان بفرمائید.

سید اعتقاد فوق‌العاده‌ای به رهبر معظم انقلاب داشت و از اعماق وجودش به ایشان عشق می‌ورزید. ایشان با استناد به مواردی که برایش اتفاق افتاده بود، بارها از نمادها و جلوه‌هائی از کرامت مقام معظم رهبری که دیده بود، مطالبی برایم نقل ‌کرده است.

به یاد دارم که سید برایم تعریف کرد که در همان اوایل دهه هفتاد، چندی بعد از امضای قرارداد به اصطلاح صلح اسلو، موضوع دیدار قریب‌الوقوع اسحاق رابین نخست وزیر وقت رژیم صهیونیستی و حافظ اسد رئیس جمهور وقت سوریه و امضای قرارداد صلح بین دوطرف جدی شده بود، سید برای رایزنی در این خصوص به ایران می‌آید. در جلسات متعدد و مفصل در نهادهای ذیربط همه به این جمع‌بندی می‌رسند که با توجه به پیگیری‌های چندین ساله آمریکا که برای سازش انجام داده و میلیاردها دلار هم هزینه کرده، قطعاً قرارداد صلح بین حافظ اسد و اسحاق رابین بزودی امضا می‌شود و با امضای این قرارداد، پایان حزب‌الله هم رقم خواهد خورد. چون در آن زمان توانمندی و قدرت حزب‌الله به اندازه امروز نبود و از طرف دیگر گلوگاه و کانال ارتباطی ما و حزب‌الله از طریق سوریه بود و یکی از نتایج قرارداد صلح هم خاتمه دادن به همکاری سوریه با حزب‌الله بود و لذا به صورت قهری ماجرای حزب‌الله برچیده می‌شد. لذا تحلیل آقایان این بود که در آینده نزدیک کار حزب‌الله تمام می‌شود و نشسته بودند سناریوی چگونگی پایان کار حزب‌الله را از این نظر که مثلاً سلاح‌ها، پایگاه‌ها و نیروها را چه کنند، تدوین کرده بودند!

در آخر کار خدمت رهبر معظم انقلاب می‌رسند. گزارشی از ماوقع و جمعبندی تحلیل‌شان را ارائه می‌دهند. سید می‌گفت: حضرت آقا نگذاشتند صحبت‌ها کامل شود و به پایان برسد، قبل از اینکه حرف‌ها به پایان برسد، آقا با قاطعیت خطاب به من فرمودند: بلند شوید و به لبنان برگردید و با قدرت مبارزه علیه اسرائیل را ادامه بدهید؛ هیچ اتفاقی نخواهد افتاد! (قریب به همین مضمون)

یعنی آن چیزی که آنها تصور می‌کردند که قرارداد صلح بزودی امضا می‌شود و بساط حزب‌الله جمع خواهد شد، آقا با قاطعیت فرمودند این‌طور نخواهد شد. سید می‌گفت وقتی از خدمت آقا بیرون آمدیم، به عقلمان که مراجعه می‌کردیم، دو دوتا چهارتای عقل می‌گفت که تحلیل دوستان مبنی بر پایان کار حزب‌الله رقم می‌خورد. اما به قلب و باور قلبی‌ام که مراجعه می‌کردم می‌دیدم که باور اصلی قلب من حرف حضرت آقاست. لذا با اعتقاد قلبی به سخن آقا حرکت کردیم و برگشتیم و کار را ادامه دادیم، ولی همچنان منتظر بودیم تا ببینیم با توجه به این که آقا فرموده‌اند اتفاقی نمی‌افتد، دقیقاً چه خواهد ‌شد. تا اینکه چندی بعد اسحاق رابین با گلوله یک یهودی افراطی از پا درآمد. حرف قاتل هم این بود که من از طرف خدا مأمور بودم! با کشته شدن اسحاق رابین و سقوط حزب کارگر و آمدن حزب لیکود، کلاً معادلات و مسیر تاریخ در فلسطین اشغالی و جریان مبارزه با اسرائیل تغییر کرد که بعدها هم منتهی به شکل‌گیری آن وضعیت در غزه شد و مسیر اساساً، مسیر دیگری شد. یعنی آنچه که برحسب معادلات عادی و مادی ما نمی‌توانستیم تصور کنیم، به وقوع پیوست و همان‌گونه شد که حضرت آقا با قاطعیت به ما فرموده بودند.

حادثه دیگری که سید برایم نقل کرد این بود که چند سال قبل از سال 2000 میلادی که بخش‌هایی از جنوب لبنان در اشغال صهیونیست‌ها بود، روزی با جمعی از برادران حزب‌الله خدمت حضرت آقا رسیده بودیم. آقا در آن جلسه نوید دادند که در آینده نزدیک اسرائیل از جنوب لبنان فرار خواهد کرد و خطاب به حاضران گفتند: همه شما این پیروزی را به چشم خود خواهید دید. در سال 2000 با فرار صهیونیست‌ها از جنوب لبنان، اولین شکست بزرگ نظامی رژیم صهیونیستی در تاریخ این رژیم رقم خورد برای اولین‌بار اسطوره‌ شکست‌ناپذیری ارتش رژیم صهیونیستی در جهان فروریخت. سید گفت: قبل از فرار اسرائیل از جنوب لبنان، ما هر روز تقریباً چندین شهید می‌دادیم، ولی من بررسی کردم و دیدم همه آن افرادی که در جلسه آن‌روز در خدمت آقا بودند، همگی زنده مانده بودند و این پیروزی را به چشم خویش دیدند. ایشان این را هم جزو کرامات حضرت آقا می‌دانست.

اتفاقاً خود بنده هم چند ماه بعد از آن پیروزی، سفری به لبنان داشتم و دیدم که انواع تجهیزات و تسلیحات پیشرفته دراختیار حزب‌الله است و آنها می‌گفتند این همان تسلیحاتی است که صهیونیست‌ها جا گذاشته‌اند و فرار کردند.

سید در جریان جنگ 33 روزه هم داستان‌های زیادی را از کرامات ائمه«ع» و حضرت زهرا«س» و از معجزاتی که اتفاق افتاده بود نقل می‌کرد که شاید خیلی قابل بیان در محافل عمومی نباشد. معجزات خارق‌العاده‌ای در جنگ 33 روزه اتفاق افتاد. من به‌همین مورد بسنده می‌کنم که سید برایم نقل کرد که در جنگ 33 روزه رهبر معظم انقلاب برای ما دو نامه فرستادند. ارسال نامه اول اعلام شد، اما نامه دوم رسانه‌ای نشد. نامه دوم زمانی به‌دست ما رسید که حزب‌الله در جنگ 33 روزه زیر سخت‌ترین فشارهای سبعانه رژیم صهیونیستی و بمباران‌ها بود و عرصه برای رزمندگان بسیار تنگ شده بود و احساس می‌کردیم که عنقریب مقاومت به روزهای آخر برسد. در آن سخت‌ترین شرایط، نامه دوم آقا رسید. آقا قریب به این مضمون فرموده بودند که من برای شما به مسجد مقدس جمکران رفتم و با خواندن نماز امام زمان(عج) برای شما توسل جستم و دعا کردم. مطمئن باشید که شما پیروز هستید.

سید گفت ما نامه را تکثیر کردیم و به هر نحوی که بود در محورهای مختلف برای فرماندهان و رزمندگان فرستادیم. با رسیدن این نامه به دست بچه‌ها، گویی خونی تازه در رگ‌های آنها جاری شد و امید و روحیه‌شان مثل روزهای اول شد و بالاخره بعد از چند روز مقاومت جانانه حزب‌الله در مقابل اسرائیل، آن معجزه بزرگ عصر پدید آمد. یعنی معجزه پیروزی فئه قلیله حزب‌الله در مقابل کل دنیای استکبار در جنگی که پیشرفته‌ترین سلاح‌ها و هواپیماهای جاسوسی آمریکا و پیشرفته‌ترین تانک‌ها و ناوهای جنگی در اختیار اسرائیل قرار گرفته بود و حتی بعضی از کشورهای منطقه هم پشت و روی پرده، حامی رژیم صهیونیستی بودند. جنگ، جنگ جهانی علیه یک حزب بود. رژیمی که چهل سال قبل در سال 1967 در ظرف شش روز ارتش مصر ابرقدرت جهان عرب و ارتش اردن و سوریه را در جنگ شکست داده بود و تا جائی که می‌خواست جلو رفته و بلندی‌های جولان و غرب رود اردن و صحرای سینا را تصرف و بیت‌المقدس را اشغال کرد. همین اسرائیل بعد از 40-30 سال از یک گروه به ظاهر کوچک بنام حزب‌الله طعم تلخ شکست باور نکردنی را چشید.

اما معجزه بالاتر اینکه: سید برایم نقل کرد: بعد از جنگ 33 روزه یکی از ژنرال‌ها و فرماندهان مصر در دوره جنگ شش روزه اکتبر، پیش من آمد و گفت: این که می‌گویند «جنگ شش روزه» دروغ است! جنگ شش روز نبود، چرا که طی دو ساعت اول، نیروی هوائی اسرائیل، ماشین جنگی مصر و اردن و سوریه را از کار انداخت و تا شش روز بعد تا هر کجا که خواست پیشروی ‌کرد. بدون اینکه جنگی به معنی واقعی رخ دهد. اصلاً جنگ دروغ است. جنگ واقعی اتفاق نیفتاد!

در واقع اولین جنگ حقیقی علیه رژیم صهیونیستی، جنگ 33 روزه حزب‌الله بود. جنگ یک حزب با چندهزار نیرو در مقابل ارتش افسانه‌ای شکست‌ناپذیر اسرائیل! این هم یکی از معجزات الهی و از کرامات امام زمان(عج) است که نایب ایشان به مسجد جمکران می‌رود و متوسل می‌شود و با یک پیام، همه معادلات را در آن جنگ تغییر می‌دهد که به پیروزی حزب‌الله بر رژیم صهیونیستی منتهی می‌شود و برای اولین‌بار شکست تلخ و سنگینی را به رژیم غاصب تحمیل می‌کند. این کرامت الهی در جنگ 33 روزه بود.

بندگی خالص خدا و باور قلبی به ولایت فقیه، رمز درخشش سید حسن نصرالله

*یکی از ویژگی‌های شگفت‌انگیز سید که شما هم تلویحاً به آن اشاره کردید، نبوغ سیاسی و اطلاعات گسترده و احاطه بسیار وسیع نسبت به مسائل سیاسی بود که از طلبه‌ای که در نجف درس خوانده و مدتی در حزبی فعال بوده، بسیار فراتر بود. به نظر می‌رسد سید یکی از هوشمندترین رهبران جهان اسلام و خاورمیانه بود. قطعاً بخشی از این توانائی‌ها ذاتی و بخشی اکتسابی بوده است. در مورد جنبه ذاتی و اکتسابی و مخصوصاً جنبه اکتسابی که شما از نزدیک شاهد بودید و این که تحلیل‌های سیاسی خود را چگونه کسب می‌کرد، مقداری برای ما تبیین کنید، چون این جنبه از شخصیت سید با اینکه مشخص هست، درست بازشکافی نشده و ابعادش معلوم نیست.

اعتقاد من این است که رمز اصلی موفقیت و عظمت ایشان بندگی خالصانه به درگاه خداوند بود «ان تتقوا الله یجعل لکم فرقانا» و البته توسل و تمسک به اهل‌بیت «علیهم‌السلام» و مخصوصاً امام زمان (عج). اما با وجود همه ویژگی‌هائی که سید داشت، آنچه که شخصیت ایشان را متمایز می‌کرد، مسئله اعتقاد و باور قلبی به ولایت فقیه و شخص امام و آقا به عنوان رهبران الهی و پرچمداران اسلام ناب در عصر حاضر بود. این اعتقاد و این قاطعیت و ایستادگی بر سر این اعتقاد که برخاسته از اخلاص و طهارت نفس این انسان والا بود، نقش بسیار مهمی در شکوفایی و درخشش شخصیت و عملکرد ایشان در همه عرصه‌ها داشت. چرا چیزی را که دشمن به آن اعتراف می‌کند ما نگوئیم؟!

نمی‌خواهم نبوغ و زکاوت و استعداد ذاتی و فوق‌العاده سید را نادیده بگیرم، ولی می‌خواهم روی این نکته تأکید کنم که یادمان باشد، سید حسن منهای امام و آقا و اعتقاد راسخ به ولایت و همچنین پشتیبانی قاطع ولایت از ایشان، این سید حسنی که همه دیدیم، نبود.

غربی‌ها همواره سعی می‌کنند ولی فقیه و شخص حضرت آیت‌الله خامنه‌ای را صرفاً رهبر «جمهوری اسلامی» القا کنند، اما سید به حق و از روی اعتقاد همواره ولایت فقیه را به‌عنوان یک اصل فرامرزی و فراتر از جغرافیای ایران می‌دانست و بی‌پرده ایشان را به ‌عنوان رهبر «انقلاب اسلامی» فراتر از مرزها و لازم الاتباع توصیف می‌کرد. این اعتقادش بود و همین پیوند اعتقادی بود که سید را به اوج رساند. من اطلاع دارم که سید حتی در جلسات با اصحاب و رهبران سایر جبهه‌های سایت رسمی بت فوروارد مقاومت‌، تأکیدش این بود که بدون واهمه و تحفظ، مسئله رهبری انقلاب اسلامی را که در ولی فقیه زمان تجسم دارد، با قاطعیت و آشکارا مطرح کنند. منهای اصل ولایت فقیه، سیدحسن می‌توانست حداکثر فردی مثل جناب آقای سید موسی صدر در لبنان شود. سید حسن نصرالله تربیت شده این مکتب و شاگرد واقعی امام خمینی بود و از اعماق وجودش به خط و اندیشه امام و رهبر انقلاب اعتقاد داشت.

 

شهادت رهبران حزب‌الله موجب قوام بیشتر و جهانی شدن مقاومت است

*آینده حزب‌الله و مقاومت را چگونه می‌بینید؟

ما یقین داریم با شهادت سید حسن و یارانش ان‌شاءالله جریان مقاومت و حزب‌الله قوی‌تر و باانگیزه‌تر به پیش می‌رود و این روند منجر به نابودی رژیم جعلی اسرائیل خواهد شد. به استناد تاریخ و آیات قرآن و سنن الهی می‌توان چنین نتیجه‌ای را به صورت قطعی انتظار داشت.

هم در لبنان، هم در طول انقلاب اسلامی بارها دیده‌ایم که با شهادت‌ها چیزی را از دست نداده‌ایم. گرچه شهادت‌ها ما را جریحه‌دار کرد، ولی با گذشت زمان برایمان ثابت شده است، از شهادت امام حسین(ع) بگیرید تا شهادت شهدای اول انقلاب و دفاع مقدس و شهادت‌های اخیر، هیچ‌کدام خسارت نبوده‌اند. مجروح شده‌ایم؛ داغ دیده‎ایم، ولی همه این شهادت‌ها نقطه آغاز و جهش و تثبیت جریان حق بوده است. تاریخ معاصر نهضت امام خمینی و این 60 و چند سال هم نشان می‌دهد که شهادت‌ها همواره منشاء ثبات و پایداری و شکوفائی قوام و دوام انقلاب ما و بیداری ملت‌ها بوده است.

سیدحسن سرمایه گرانبهائی بود که حسب ظاهر از دست رفت، اما ما یقین داریم که سید حسن همچنان زنده است. صفی‌الدین زنده است. شیخ نبیل زنده است و بقیه شهدا زنده‌اند. «احیاء عندربهم یرزقون» هستند. ولی همان‌گونه که شهادت سیدعباس و همسر و فرزندش، شهادت سیدهادی و شهادت سایر مجاهدان والامقام حزب‌الله، ‌قدرت و قوام مقاومت را افزایش داد، شهادت این عزیزان هم مقاومت را قویتر و ریشه‌دارتر و جهانی‌تر می‌کند وبه اوج می‌رساند. امام فرمود: بکشید ما را ملت ما بیدارتر می‌شوند. امروز آمریکا و رژیم صهیونیستی بعد از شهادت شهدای لبنان و بعد از شهادت 50 هزار نفر از مردم غزه، دیگر اسرائیل و آمریکای قبلی نیستند و در چشم ملتهای جهان بیش از پیش منفورند. این شهادت‌ها راه را ان‌شاءالله برای ظهور تمهید کرد و قطعاً این مسیر با قدرت بیشتر ادامه پیدا خواهد کرد و روزبه‌روز گسترده‌تر خواهد شد. همان‌طور که ما ده سال پیش تصور نمی‌کردیم یک حلقه جدید به نام انصارالله یمن وارد صحنه بشود. همه اینها کمّاً و کیفاً ان‌شاءالله در پرتو همین شهادت‌ها شکوفاتر و قدرتمندتر پیش خواهند رفت.

و هم بر اساس تجربیات تاریخی و هم براساس آیات قرآن به صورت قطعی می‌توان گفت: جنایت جنایتکاران دامنگیر خودشان می‌شود. «وَلا یَحِیقُ الْمَکرُ السَّیِّئُ إِلا بِأَهلِهِ فَهَل یَنظُرُونَ إِلا سُنَّةَ الأوَّلِینَ فَلَن تَجِدَ لِسُنَّةِ اللَّهِ تَبدِیلا وَلَن تَجِدَ لِسُنَّةِ اللَّهِ تَحوِیلا». بر اساس سنت تغییرناپذیر و قطعی الهی، نیرنگ و جنایت دامنگیر کسی می‌شود که آن را به کار برده است.

*به عنوان سئوال پایانی بفرمایید آخرین دیدار یا تماسی که با سید داشتید کی بود؟

آخرین دیدار را الان مشخصاً به خاطر ندارم. ولی در سال‌های اخیر که به خاطر ملاحظات امنیتی ارتباطات محدودتر شده بود، از طریق دوستان حزب‌الله بصورت پیغام شفاهی و یا بعضاً مکتوب ارتباط داشتیم. مثلاً همین سال گذشته که مرحوم شهید شیخ نبیل قاووق نزد ما آمده بود، برای سید پیغام دادم و درخواست کردم تا برای همایش «غزه؛ نماد مقاومت» پیامی بفرستند. با توجه به شرایط خاصی که سید داشت، واقعاً توقع نداشتم مطلبی بیشتر از چند سطر را بنویسد، ولی ایشان از سر لطف و محبتی که داشت پیام مفصل و جامع و متقنی را با نوشت و ارسال کرد که در همایش سال گذشته قرائت شد.

پزشکیان: مردم باید در تصمیمات فرهنگی مشارکت داشته باشند

۳ بازديد

رییس جمهور گفت: شورای‌عالی انقلاب فرهنگی باید مرجعی را برای بررسی نظر مردم نسبت به برخی تصمیمات تعیین کند تا بررسی شود که آیا اکثریت مردم، برخی تصمیماتی را که در حوزه فرهنگی گرفته می‌شود، قبول دارند یا نه!


 جلسه شورای‌عالی انقلاب فرهنگی عصر امروز سه‌شنبه به ریاست مسعود پزشکیان و با حضور دیگر اعضا برگزار شد.

رئیس جمهور در این جلسه، درباره موضوع «تأثیر معدل بر نتیجه کنکور»، با اشاره به تصمیم دولت چهاردهم برای اصلاح نظام آموزشی اظهار داشت: در نظام آموزشی فعلی ما از یک دانش‌آموز در مناطق محروم که از کمترین امکانات برخوردار است، انتظار داریم با یک دانش‌آموز که در مدارس غیرانتفاعی، با بهترین امکانات تحصیل کرده است، رقابت کند؛ این رقابت عادلانه نیست و این شیوه آموزش و رقابت آموزشی باید تغییر کند.

پزشکیان با بیان اینکه باید از تجربیات سایر کشورها در بهبود و ارتقای کیفی نظام آموزشی استفاده کنیم، خاطرنشان کرد: گروهی را تعیین کردیم تا نظام آموزشی کشورهای دیگر را بررسی و بهترین آنها را انتخاب کنند تا بر اساس آن برای اصلاح نظام آموزشی اقدام کنیم.

رئیس جمهور به برخی تجربه‌های شکست خورده در حوزه‌های فرهنگی اشاره کرد و اظهار داشت: وقتی می‌بینیم راهی را رفته‌ایم که نتیجه نداده است، چرا به ادامه آن راه اصرار داریم؟ ما نتوانسته‌ایم در مدرسه، مسجد و نظام آموزشی، فرزندان این مملکت را به شکل صحیح تربیت کنیم و بعد می‌خواهیم با او در خیابان برخورد کنیم.

پزشکیان به برخی اعتراضات جامعه در برابر تصمیمات فرهنگی اتخاذ شده در کشور اشاره کرد و یادآور شد: شورای‌عالی انقلاب فرهنگی باید مرجعی را برای بررسی نظر مردم نسبت به برخی تصمیمات تعیین کند تا بررسی شود که آیا اکثریت مردم، برخی تصمیماتی را که در حوزه فرهنگی گرفته می‌شود، قبول دارند یا نه! پیشنهاد من این است که بر اساس نظر اکثر مردم تصمیم بگیریم تا جامعه آن را بپذیرد.

در ابتدای جلسه امروز شورای‌عالی انقلاب فرهنگی، عملکرد سال گذشته شورا مورد بررسی قرار گرفت. بر این اساس در سال ۱۴۰۳، در مجموع ۱۷ جلسه شورای‌عالی، ۵۲ جلسه شورای معین برگزار و در نهایت ۷۷ مصوبه به تصویب رسید. برخی از این مصوبات مربوط به راه‌اندازی سازمان‌ها و نهادهای جدید، از جمله تصویب ایجاد ستاد سلامت بود که پیش‌تر درباره آنها اطلاع‌رسانی نیز شده بود.

همچنین در این جلسه، موضوع انتخاب ریاست جهاد دانشگاهی مورد بررسی قرار گرفت و علی منتظری مقدم با تأیید هیئت امنای جهاد دانشگاهی و تأیید این رأی از سوی اعضای شورا، به عنوان رئیس جدید این نهاد معرفی شد.

از دیگر مصوبات جلسه امروز شورای‌عالی انقلاب فرهنگی «تعیین تکلیف تأثیر معدل در کنکور ۱۴۰۴» بود. در این جلسه، با توجه به تفاوت دیدگاه شورای‌عالی آموزش و پرورش و سازمان سنجش آموزش کشور که از سوی شورای‌عالی انقلاب فرهنگی مسئول بررسی جزئیات موضوع میزان تأثیر معدل پایه یازدهم در نتیجه کنکور شده بودند، به دلیل اختلاف‌نظر، موضوع برای تصمیم‌گیری نهایی، مجددا در صحن شورا مطرح شد.

طبق مصوبه امروز شورای‌عالی انقلاب فرهنگی، برای کنکور سال ۱۴۰۴ تنها دروس نهایی پایه دوازدهم با تأثیر قطعی ۶۰ درصد لحاظ می‌شود و برای پایه یازدهم، صرفاً تأثیر مثبت اعمال خواهد شد. یعنی داوطلبانی که دروس نهایی سایت رسمی بت فوروارد پایه یازدهم را گذرانده و در امتحانات شرکت کرده‌اند، در صورت کسب نمرات خوب، از تأثیر مثبت آن بهره‌مند می‌شوند و داوطلبانی که در این دروس نمره خوبی ندارند، هیچ‌گونه تأثیر منفی برایشان منظور نخواهد شد. از سال ۱۴۰۵ به بعد نیز نمرات تمامی دروس نهایی پایه‌های یازدهم و دوازدهم با تأثیر قطعی در نتایج کنکور اعمال خواهد شد و دیگر تفاوتی میان داوطلبان جدید و پشت‌کنکوری وجود نخواهد داشت.

منظور نتانیاهو از «لیبی‌سازی» ایران چه بود؟ / اعتماد قذافی به مذاکره با آمریکا، لیبی را به ویرانه‌ تبدیل کرد!

۳ بازديد

قذافی تصور می‌کرد که دیگر تهدیدی از سوی غرب وجود نخواهد داشت و به‌ویژه پس از همکاری با آمریکا، زمینه برای بازگشت لیبی به جامعه بین‌الملل و حتی توسعه اقتصادی فراهم می‌شود.


 در میان انبوهی از گزارش‌ها و تیترهای خبری، در یک بسته کامل با نام «ویژه‌های مشرق» شما را در جریان مسائل مهم و اثرگذار از نگاه روزنامه‌های کشور قرار می‌دهیم.

در این ویژه‌نامه، نگاهی به آخرین مواضع جناح‌های سیاسی و تحولات مهم داخلی، خارجی، اوضاع اقتصادی و اجتماعی کشور انداخته می‌شود که مخاطبان بامطالعه آن به رهیافت‌های مهم، نکات و تأملات از سیر وقایع اثرگذار دست خواهند یافت، در این بخش با ما همراه باشید.

*********

با پررنگ‌تر شدن احتمال ازسرگیری مذاکرات ایران و آمریکا رسانه‌های جناح چپ به طرز قابل توجهی برای تشدید شرایط دو قطبی فعال شده‌اند.

روزنامه اعتماد نزدیک به تیم اطلاع رسانی دولت خواهان چیده شدن همه تخم‌مرغ‌ها در سبد مذاکره با ترامپ شده و نوشته است:

هر زمان ایران به دیپلماسی نه گفت و از آن فاصله گرفت، شکافی ایجاد شد که آشوبگرانی مانند نتانیاهو آن را پر کردند. امروز هم درست در زمانی که نتانیاهو عازم واشنگتن شده در داخل کشور این خبر منتشر شد که ایران پاسخ نامه ترامپ را با دید مثبت و با پذیرش امکان مذاکره داده است. در نامه دوم، ترامپ احتمالا زمینه‌های این اعتمادسازی را فراهم می‌کند. اینکه چگونه این زمینه‌ها را فراهم می‌کند مشخص نیست اما اگر قرار باشد مذاکره‌ای صورت بگیرد، زمینه‌های آن باید در نامه دوم ترامپ گنجانده شود. سفر نتانیاهو به واشنگتن هرچند به اسم مذاکرات تعرفه‌ای انجام شده اما در واقع در راستای تقویت جریان جنگ‌طلب در امریکا صورت گرفته است.

در بخش دیگری از این گزارش آمده است:

تضعیف ایران هیچ سودی را متوجه امریکایی‌ها و منطقه نمی‌کند، چرا که ایران یک ظرفیت بالقوه و بالفعل بزرگ هم از نظر نیروی انسانی، دانش، فرهنگ، تمدن، ظرفیت‌های سرمایه‌گذاری و...است. نباید فراموش کرد، مردم ایران و کشور ایران در منطقه‌ از محبوبیت‌های بسیاری برخوردارند. اما اسراییل هرگز دارای محبوبیت قابل توجه در منطقه و حتی جهان نیست. در بسیاری از کشورهای اروپایی علیه این رژیم شعارهای اعتراضی سر داده می‌شود.

 

روزنامه آرمان امروز هم روی ایجاد فضای دوقطبی و به هم زدن تعادل اجتماعی تاکید دارد و با تقسیم بندی جامعه از سبد مذاکره در حال بازیافت یک اتفاق عجیب است، این روزنامه می‌نویسد:

بر اساس شواهد موجود، اکنون دیگر اصل مذاکره بین دو کشور مورد تردید نیست و آنچه در دستور کار قرار دارد، نحوه و شکل مذاکرات است. به‌گفته ناظران، ایران مذاکره مستقیم را به‌طور کلی رد نکرده، بلکه آن را به تحقق برخی شروط مشروط کرده است؛ از جمله آزادسازی بخشی از دارایی‌های بلوکه‌شده یا اعمال تخفیف در بخشی از تحریم‌ها.

محمدباقر قالیباف، رئیس مجلس شورای اسلامی، ضمن تأیید اصل مذاکره، بر موضع مشروط جمهوری اسلامی تأکید کرد. هم‌زمان، منابع دیپلماتیک از آغاز قریب‌الوقوع مذاکرات طی ۱۵ روز آینده خبر می‌دهند، این تحولات، واکنش‌های شدیدی از سوی جریان‌های تندرو داخلی و خارجی به‌دنبال داشته است. سفر فوری بنیامین نتانیاهو به اروپا و دیدارهای او با مقامات غربی، همراه با تیترهای هشدارآمیز روزنامه‌های تندرو در ایران – از جمله روزنامه کیهان – نشانه‌ای از افزایش فشار این جریان‌ها برای جلوگیری از دستیابی به توافق تلقی می‌شود!

 

در خصوص مذاکره مستقیم باید گفت چند نکته مهم را گفت:

۱- مسئولین ارشد ایران، این موضوع را رد کرده‌اند. عباس عراقچی، وزیر خارجه کشورمان تاکید کرد که مذاکرات در عمان و غیرمستقیم است. به نظر می‌رسد طرح ادعای مذاکره مستقیم، باهدف افزایش فشار روانی اجتماعی و بین‌المللی برای رسیدن به این موضوع و امتیازگیری بیشتر است. اما موضوع مهم این است که مدل مذاکراتی مطلوب آمریکا و رژیم اسرائیل، مدل لیبی است.

۲- ترامپ در روزهای آغازین ریاست جمهوری خود، سند فشار حداکثری علیه ایران را صادر کرد. در متن این سند آمده است: «سپاه پاسداران انقلاب اسلامی به‌عنوان یک سازمان تروریستی خارجی شناخته می‌شود. برنامه هسته‌ای ایران، ازجمله قابلیت‌های غنی‌سازی، بازفرآوری و موشک‌ها با قابلیت حمل کلاهک هسته‌ای، خطری جدی برای آمریکا به شمار می‌رود. ایران مانع دسترسی آژانس به سایت‌های نظامی شده است. بنابراین، اعمال فشار حداکثری برای پایان دادن به تهدید هسته‌ای، محدود کردن برنامه موشک‌های بالستیک و توقف حمایت از گروه‌های تروریستی، در راستای منافع ملی ماست.»

۳- افزون بر برجام، با نگاهی تاریخی به سوابق تعهدات و پیمان‌های آمریکا با دیگر کشورهای جهان می‌توان به بی‌فایده و حتی آسیب‌زا بودن این گفت‌وگوها پی برد که توافق آمریکا و لیبی یک نمونه از آن است.

۴- قذافی تصور می‌کرد که دیگر تهدیدی از سوی غرب وجود نخواهد داشت و به‌ویژه پس از همکاری با سایت رسمی بت فوروارد آمریکا، زمینه برای بازگشت لیبی به جامعه بین‌الملل و حتی توسعه اقتصادی فراهم می‌شود.

۵- اما در طول زمان، آمریکا به دلیل تغییرات ژئوپولیتیکی و درک نادرست از پایداری قدرت قذافی، به تدریج از این تعهدات خود شانه خالی کرد. با وقوع بحران‌ها و تغییرات در سیاست‌های داخلی آمریکا، عهدشکنی ایالات متحده و کشورهای غربی شروع شد، این سناریو مو به مو در حال اجراست!

سود هنگفت دلالان پهلوی از واردات خودرو

۲ بازديد

کانال تلگرامی خط انرژی ویدئویی از اظهارات خسرو معتضد، تاریخ دان و تاریخ نگار با عنوان سود هنگفت دلالان پهلوی از واردات خودرو منتشر کرد:

در ایران، شرکت‌های خارجی آمریکایی، انگلیسی، روسی و فرانسوی ماشین وارد می‌کردند، اما این خودروها عمدتاً در دست دلال‌ها قرار می‌گرفت و یک ماشین ۵ هزار تومانی با قیمت ۲۵ هزار تومان به دست مردم می‌رسید.

از سال ۱۳۳۹ به بعد شرکت‌های ایرانی مانند ایران‌خودرو و اخوان تأسیس شدند که ماشین‌های سایت رسمی بت فوروارد داخلی را با قیمت مناسب‌تری به بازار عرضه کردند. یکی از خودروهای معروف آن زمان، پیکان بود که در انواع مختلف تولید شد.

توسعه همکاری‌های هسته‌ای میان ایران و روسیه مورد تاکید است

۲ بازديد

کاظم جلالی، سفیر جمهوری اسلامی در روسیه با نیکلای اسپاسکی، معاون بین الملل شرکت دولتی روس اتم دیدار و درباره توسعه مناسبات دوجانبه در عرصه انرژی اتمی گفت‌وگو کرد.


سفارت ایران در مسکو شامگاه سه‌شنبه در گزارشی از این دیدار نوشت: در این ملاقات با اشاره به روابط دوستانه و صمیمانه میان دو کشور و توسعه مناسبات در طیف متنوعی از موضوعات اقتصادی، سیاسی و فرهنگی، بر ضرورت همکاری‌های علمی، فنی و تکنولوژیک در تعمیق مناسبات دوجانبه تاکید شد.

در این دیدار، همکاری‌های موفقیت‌آمیز شرکت دولتی روس اتم با سازمان انرژی اتمی ایران در زمینه انرژی صلح آمیز هسته‌ای نمونه کارآمدی از همکاری دو ملت در جهت توسعه پایدار و بهره برداری از منابع بالقوه موجود در جهت حفظ و حراست از محیط زیست و تأمین انرژی پاک توصیف شد.


پیش از این، مدیرعامل شرکت دولتی روس اتم سوم اسفندماه ۱۴۰۳ گفته بود: این شرکت در حال مذاکره با ایران برای ساخت یک نیروگاه اتمی دیگر در این کشور است.
الکسی لیخاچف افزود: ما شاهد موضع فعالانه از سوی دولت ایران برای ادامه حرکت به جلو هستیم. در حال شتاب‌بخشی کارها و در حال انجام مذاکرات گسترده در مورد سایت بعدی برای توسعه انرژی هسته‌ای در ایران هستیم.

وی در ادامه تاکید کرد: در این موضوع همانطور که می‌دانید، ما فقط می‌توانیم با سرعتی که توسط خود مشتری - دولت طرف قرارداد- تعیین می‌شود، حرکت کنیم.

مدیرعامل شرکت روس‌اتم گفت: فضای در نظر گرفته شده در ایران برای ساخت نیروگاه هسته‌ای جدید مشخص شده است، اما تا آغاز ساخت و ساز هنوز فاصله داریم.

لیخاچف تاکید کرد: ایران قصد دارد با روس اتم نه تنها در زمینه نیروگاه‌های هسته‌ای بزرگ، بلکه در زمینه تولید نیروگاه‌های هسته‌ای کوچک نیز همکاری کند.

مدیرعامل روس اتم همچنین ۲۸ دی ماه ۱۴۰۳ پس از مذاکرات مسعود پزشکیان و ولادیمیر پوتین رؤسای‌جمهور ایران و روسیه در کرملین گفت: امروز همکاران و شرکای ایرانی ما خواستار توسعه همکاری در زمینه نیروگاه‌های هسته‌ای کوچک و ایجاد سایت جدید برای نیروگاه‌های بزرگ شدند.

به گفته لیخاچف، مذاکرات برای ساخت یک نیروگاه بزرگ دیگر در ایران نیز در آینده نزدیک آغاز خواهد شد.

مدیرعامل روس اتم همچنین تأکید کرد: با وجود تحریم‌ها و فشارها، ساخت واحدهای دوم و سوم نیروگاه بوشهر ادامه دارد.

پیش از این، سفیر ایران در روسیه در نشستی خبری با اشاره به بهره‌برداری از واحد نخست نیروگاه اتمی بوشهر و ساخت واحدهای دو و سه این نیروگاه با مشارکت مسکو گفت: اکنون هم در حال انجام مذاکرات با روسیه هستیم که نیروگاه‌های اتمی بیشتری در ایران ساخته شود.

کاظم جلالی افزود: قرارداد پنج هزار مگاوات ظرفیت نیروگاهی سایت رسمی بت فوروارد بزرگ هسته‌ای و رآکتورهای کوچک مقیاس جدید از مواردی است که در سفر جناب آقای دکتر پزشکیان به مسکو، مورد توافق طرفین قرار گرفت.

دولتهای اروپایی چگونه این ننگ را از پیشانی خود پاک خواهندکرد؟

۳ بازديد

ناصر کنعانی در توئیتی نوشت:

قاتلی که در صف اول نمایش سران اروپا برای ابراز همبستگی با فرانسه پس از حمله به شارلی ابدو و کشته شدن ۱۲ نفر ایستاده، بیش از ۶۰ هزار انسان از جمله ۲۰ هزار کودک را در ‎غزه کشته و اروپا صرفا به مواضعی سایت رسمی بت فوروارد نمایشی بسنده کرده!
دولتهای اروپایی چگونه این ننگ را از پیشانی خود پاک خواهندکرد؟!

اصلاح قانون سرباز قهرمان در دستور کار مجلس قرار گرفت

۲ بازديد

گزارش کمیسیون اجتماعی مجلس شورای اسلامی درباره لایحه اصلاح تبصره(۵)، الحاقی به ماده واحده قانون سرباز قهرمان در دستور کار امروز نمایندگان قرار گرفت.


جلسه امروز چهارشنبه ۲۰ فروردین ۱۴۰۳ صحن علنی مجلس شورای اسلامی، دقایقی قبل به ریاست محمدباقرقالیباف و حضور ۲۲۱ نماینده آغاز شد.

در جلسه علنی امروز گزارش‌های کمیسیون اقتصادی در مورد لایحه موافقتنامه بین ایران و بنگلادش و همچنین جمهوری اسلامی و جمهوری فنلاند به منظور اجتناب از اخذ مالیات مضاعف و جلوگیری از فرار مالیاتی در مورد مالیات‌ بر درآمد در دستور کار قرار دارد.

نمایندگان مجلس در جلسه امروز، گزارش کمیسیون صنایع و معادن در مورد لایحه ارجاع اختلاف بین سازمان گسترش و نوسازی صنایع ایران «شرکت مدیریت طرحهای صنعتی ایران» و شرکت ساتارم به داوری را بحث و بررسی خواهند کرد.

همچنین گزارش کمیسیون قضائی و حقوقی در مورد لایحه موافقتنامه استرداد مجرمین میان جمهوری اسلامی ایران و جمهوری بولیواری ونزوئلا و گزارش کمیسیون کشاورزی، آب، منابع طبیعی و محیط زیست در مورد لایحه پروتکل ارزیابی اثرات زیست محیطی فرامرزی الحاقی به کنوانسیون چهارچوب حفاظت از محیط زیست دریای خزر برای دستور جلسه امروز پیش بینی شده است‌.

نمایندگان مجلس در جلسه امروز قرار است گزارش کمیسیون کشاورزی درباره تصویب تقاضای تحقیق و تفحص از عملکرد وزارت جهاد کشاورزی در خصوص توسعه و افزایش تولید دانه های روغنی و حمایت از کشاورزان را بحث و بررسی کنند.

گزارش کمیسیون قضایی و حقوقی در سایت رسمی بت فوروارد مورد لایحه موافقتنامه معاضدت حقوقی متقابل در امور مدنی میان جمهوری اسلامی ایران و جمهوری بولیواری ونزوئلا نیز در دستور کار امروز صحن علنی مجلس است.

همچنین نمایندگان در جلسه امروز قرار است گزارش کمیسیون عمران در مورد لایحه الحاق دولت جمهوری اسلامی ایران به موافقتنامه استفاده مشترک از واگن‌ها و بارگنج‌های «کانتینرهای» متعلق به کشورهای مستقل مشترک المنافع جمهوری آذربایجان، جمهوری گرجستان، جمهوری لتونی، جمهوری لیتوانی و جمهوری استونی را رسیدگی کنند.

گزارش کمیسیون اجتماعی مجلس شورای اسلامی درباره لایحه اصلاح تبصره(۵)، الحاقی به ماده واحده قانون سرباز قهرمان نیز برای جلسه امروز مجلس پیش بینی شده است.

در مذاکرات غیرمستقیم، آمریکا چه می‌خواهد و ایران چه هدفی دارد؟

۲ بازديد

کارشناس مسائل بین المللی گفت: ترامپ می‌داند که ما کوتاه نمی‌آییم و سر همین جا و مکان و نوع مذاکرات ملاحظه کرد که ما چگونه مسیر را پیش بردیم. 


به گزارش مشرق، سید مصطفی خوش چشم کارشناس مسائل استراتژیک در برنامه زنده تلویزیونی به افق فلسطین با اشاره به ادعای طرف مقابلِ جبهه مقاومت در ماه های اخیر مبنی بر نابودی کامل اضلاع این جبهه خاطرنشان کرد: در طول چند ماه ابتدایی جنگ غزه، بارها ریز این مطالب را بیان کردم، ضمن اینکه امروز دیگر کسی در اسرائیل نمانده است که به قدرت و زنده ماندن مقاومت اعتراف نکرده باشد.

وی افزود: نکته مهم در تحلیل ها این است که باید بدانیم ما با یک جنگ طرف هستیم و خب طبیعتاً در جنگ زد و خورد وجود دارد، در ایران برخی‌ها فکر می‌کنند که جنگ یعنی یک دعوایی بین چند گروه از اراذل شکل گرفته و یک گروه می‌آید آن گروه دیگر را اصطلاحا کتک زده و این چرخه به صورت رفت و برگشت ادامه دارد.

وی در ادامه گفت: چیزهایی که اسرائیل در این جنگ از دست داده است کم نیست و اسرائیل در مدت اخیر ضربات اساسی خورده است، البته که جنگ است و دو طرف ضربه می‌خورند.

خوش چشم تصریح کرد: در حوزه‌های امنیتی و دفاعی، در حوزه‌های مهاجرت و در حوزه‌های اقتصادی و در حوزه‌های سیاست و بین‌الملل ضربات جبران ناپذیری رژیم متهم شده است.

وی افزود: در بحث اطلاعاتی و نظامی یکی از ضربات اصلی که رژیم خورده است این است که دکترین دفاعی اش فرو ریخته است، دکترین دفاعی اسرائیلی‌ها ۴ اصل دارد؛ به نام بازدارندگی، سیستم‌های هشدار، تصمیم گیری و اقدام به دفع خطر، وقتی شما سیستم هشدارت عمل نکند عملاً نمی‌توانی که تصمیم بگیری که بتوانی اقدام به دفع خطر کنی و رژیم در هر چهار حوزه ضربه اساسی خورد.

دکترین دفاعی رژیم اسرائیل در ۴ حوزه ضربه خورده است

وی در ادامه بیان کرد: دکترین دفاعی رژیم توسط یک گروه کوچک مقاومت توسط حماس فرو ریخت، و خودشان هم هر روز در همان زمان می‌گفتند که ما غافلگیر شدیم و دقیقاً نمی‌دانیم که چطور غافلگیر شدیم و خود نیرو هوایی رژیم در دو ماه اخیر اعتراف کرد که ما حتی در ساعت سوم جنگ هم متوجه نشدیم که چطور حماس حمله کرده است.

این کارشناس مسائل منطقه در ادامه گفت: رژیم در بحث سیستم‌های هشدار خودش ۷ لایه دارد و آنها هنوز مانده‌اند که چطور حماس توانسته از همه این سیستم‌ها عبور کند، از سیم خاردارها در روی زمین گرفته و سیستم‌های لیزرینگ، دوربین‌های حرارتی و فنس‌ها و دیوارها و همینطور پهپادها، هوز رژیم را در شوک نگه داشته است.

وی افزود: سیستم هشدار رژیم در آب به شدت کنترل می‌کند و سنسورهای ضد آب دارد از هوا با بیش از ۲۵۰ پهپاد با کمک کشورهای مختلف نفوذ را به سیستم‌های خود کنترل می‌کند، و با این همه لایه دفاعی در روی زمین و روی هوا و حتی روی آب این چنین غافلگیر شده است.

خوش چشم عنوان کرد: در بحث مهاجرت در اسفند پارسال رژیم اعتراف می‌کند که از ۶ میلیون یهودی حدود ۵۰۰ هزار تا از آنها مهاجرت کردند. و این اولین باریست که چنین موج بزرگی از مهاجرت معکوس در سرزمین‌های اشغالی رخ می‌دهد. این‌ها میلیاردها دلار هزینه کردند که ۱۰۰۰ نفر ۲۰۰۰ نفر آدم به داخل سرزمین‌های اشغالی بیاورند و وقتی چنین اتفاقی می‌افتد این یک ضربه بسیار بزرگی است.

وی افزود: در برخی شهرک‌های هم مرز با لبنان که فعالیت‌های اقتصادی و استارتاپی وجود داشته توسط برخی از شهروندان اسرائیلی آنجا خالی از سکنه شده و هرچه رژیم می‌گوید که من حزب الله را نابود کردم و برگردید؛ مردم خودش هم حرفش را باور نمی‌کند.

وی در ادامه گفت: در حوزه‌های اقتصادی شهرک‌های سینمایی و سریال‌سازی که به کلی تعطیل شده است، جهانگردی و گردشگری هم تماماً تعطیل شده است و طبیعی است که جایی که جنگ باشد خود به خود گردشگری هم تعطیل می‌شود، سرمایه‌گذاران خارجی هم که از آنجا رفتند و این آمارها و ارقام‌ها هم که مربوط به رسانه‌های خود رژیم است. سرمایه‌گذاران داخلی یهودی نیز از آنجا فرار کردند چرا که می‌دانند دیگر امنیتی در آنجا وجود ندارد.

وی در ادامه خاطرنشان کرد: آنها همیشه در فکر این بودند که در داخل هیچ ضربه‌ای را نخواهند خورد و اگر هم کسی بزند آن هم ایران است و هیچ انتظاری از حماس و گروه‌های مقاومت در فلسطین نداشتند که چنین نفوذی در آنها داشته باشند و حالا با چنین صحنه‌هایی مواجه شدند و به فکر خروج از سرزمین های اشغالی هستند.

وی در ادامه تصریح کرد: تولید ناخالص داخلی هم در اسرائیل صفر شد و رشد اقتصادی در این کشور به شدت منفی شد و این آمارها البته مربوط به دو سه ماه پیش است، در حوزه ارزی «شکل» واحد ارزی آنها به شدت ریزش کرد و حوزه‌های تورم به شدت مردمش فشار آمده است.

خوش چشم یادآور شد: در اهدافی که رژیم به دنبال آن بود هم ما شاهد شکست آنها بودیم، آنها سخن از نابودی حماس آوردند! آیا حماس امروز نابود شده است، اسرائیل گفت که اسرای خودم را آزاد می‌کنم اما می‌بینیم که هنوز اسرا تحت اختیار حماس باقی ماندند، تونل‌هایی که گفته بود را آیا پیدا کرد!.

وی افزود: رژیم انزجار بین المللی و تنفر بین‌المللی نسبت به خودش را بیشتر کرده است، می بینیم که از دانشگاه‌های آمریکا تا شرق آسیا علیه رژیم موضع گرفتند و حتی برخی دولت‌های غربی سعی کردند یک فاصله گذاری با اسرائیل بکنند، چرا که مهم ملت‌ها هستند و دولت‌ها می‌دانند که این یک پروسه تدریجی است و یک پروسه ادامه‌دار خواهد بود و هر دولتی در هر جای دنیا که نزدیک به رژیم باشد در ادامه مورد رضایت مردم و رای آوری مردم نخواهد بود.

خوش چشم در ادامه گفت: هویت برخی سازمان‌های بین‌المللی که برخی حتی در داخل کشور هم به آنها دل بسته بودند و فکر می‌کردند با کدخدا منشی آنها مسئله فلسطین را حل خواهند کرد، مشخص شد که نه! یک قانون جنگلی در دنیا حاکم است و رژیم هر جنایتی را مرتکب می‌شود و هیچ کدام از این سازمان‌ها هیچ کاری نمی‌کنند.

این کارشناس مسائل استراتژیک در ادامه گفت: بنده همان چند ماه پیش هم در این برنامه گفتم که این جنگی که در غزه و سرزمین‌های اشغالی آغاز شد دو دور دارد، آن زمان حزب‌الله به شدت رژیم را می‌زد و گفتم که در این دوره اول اگر اسرائیل پرچم سفید نشان داد و گفت من بازنده و شما برنده، شما قبول نکنید، به خاطر اینکه این جنگ باید یک سری بردارد و ما در جایی از تاریخ هستیم که این مسئله یک برد و باخت تاریخی می‌خواهد.

دشمن به دنبال درگیر کردن یمن،عراق و ایران است

وی افزود: بنده در برنامه‌های قبلی که در موضوع سوریه بود اذعان کردم که بلافاصله بعد از داستان سوریه ایادی استکبار به سراغ یمن و عراق و ایران خواهند آمد و هر کدام را به طریقی پیش خواهند برد و گفته بودم که قطعاً یمن را به صورت نظامی پیش خواهند برد و عراق را به صورت سیاسی نظامی و امنیتی پیش می برند و برای ایران جنگ ترکیبی در نظر دارند.

وی در ادامه گفت: دور اول را دوباره می‌بینیم که این روزها رژیم در غزه شروع کرده البته که آن ها دنبال این بودند که بتوانند از طریق سیاسی به توافق و دستاورد برسند. ما در حال حاضر و در این زمان در اواسط این میدان مقاومت هستیم، و حالا حالاها با همدیگر خیلی کار داریم و چند سالی طول خواهد کشید که این صورت بندی‌ها واضح‌تر شود.

وی تصریح کرد: آنها در رسانه‌های خود غربی و در رژیم و در رسانه‌های فارسی زبان ضد انقلاب به دنبال یک تصویرسازی برای تاثیر به روی افکار عمومی داخل کشور ایران هستند.

خوش چشم در ادامه درباره نحوه مذاکره ایران و آمریکا گفت: آقای ترامپ شرط و شروطی گذاشت و هم در نامه اعلام کرد که باید شما راجع به منطقه وا بدید، موشکی را هم وا بدید و هسته‌ای را هم کنار بگذارید و هرچه مولفه قدرت دارید را کنار بگذارید، الان چه اتفاقی افتاده است که آقای ترامپ راضی شده است که با جواب ایرانی که خیلی از بزرگان گفتند که در رابطه با منطقه که نه، اصلاً درباره آن مذاکره‌ای نداریم و در رابطه با منطقه هم که آنها نایب ما نیستند و خودشان تصمیم می‌گیرند، راجع به موشکی هم که اصلاً ما مگر دیوانه‌ایم که خلع سلاح شویم و شما به ما حمله کنی، بیاید پای میز مذاکره در زمین بازی ایران!

وی افزود: ترامپ شرط و شروط گذاشته بود و صحبت از منطقه می‌کرد و تا همین سه هفته پیش مرتباً این سخنان را می‌گفت، در چند روز اخیر صحبتی از منطقه نمی‌زند، حرفی از موشکی نمی‌زند و فقط می‌گوید بمب هسته‌ای ایران نسازد، ما هم که نمی‌خواهیم بمب هسته‌ای بسازیم، مسئله این است که چه اتفاقی افتاد که ترامپ آن پیش شرط را به یکباره کنار گذاشت.

وی تصریح کرد: بگذارید اینطور بگویم که تا همین چند هفته پیش مگر نمی‌گفت اگر انصارالله حملاتش ادامه پیدا کند، ما به تلافی ایران را می‌زنیم، هنوز که انصارالله هم اسرائیل را می‌زند و هم قایق‌های آمریکا را؛ خوب کجاست این تلافی که آمریکا از آن می گفت!

خوش چشم در ادامه گفت:از طرفی سی‌ان‌ان و خیلی عظیمی از اندیشکده‌های آمریکا صدایشان درآمده است و سوال کردند که تو این همه هزینه کرده‌ای و می‌خواهی پیروزیت را در یمن نشان بدهی، ابتدا دستاوردت را به ما نشان بده!

این کارشناس مسائل بین الملل در ادامه اذعان کرد: آن زمان که ما عین الاسد را زدیم او گفت ۵۲ نقطه را می‌زنم و نزد و ترامپ به صورت کلی یک چنین شخصیتی دارد، ته عملیات تهدید ترامپ را در داستان حمله به سوریه و آن ۳۰۰ موشکی که ارسال کرد همه دیدیم که با چه خفت و خواری روبرو بود.
 وی در ادامه گفت: در زمانی که دیروز ترامپ سخن می‌گفت از او پرسیدند که این کشور محل مذاکره کجاست و او گفت اسم کشور را نمی‌گویم، چرا نگفت عمان است، به خاطر اینکه ترجیح آمریکایی این بود که بیایند در همان اماراتی که نامه را به آن دادند، ولی ترجیح ایران عمان بود و آخر هم عمان پذیرفته شد، او سعی می‌کند نقاط ضعف خودش را بپوشاند و نقاط دیگر خود را که به نفعش است برجسته کند.

وی افزود: اتفاقا الان اوج تقابل ما و آمریکا در این زمین است، کلیت صحنه یک جنگ ترکیبیست، جنگ ادراکی دارد، اغتشاش، حملات سایبری، ترور خرابکاری و این روند در حوزه‌های مختلفی ادامه دارد.

خوش چشم عنوان کرد: ترامپ تصور می‌کرد که می‌تواند برای ایران دوگانه تسلیم یا جنگ بسازد، تسلیم شو و منطقه و موشک و هسته‌ای را بده یا اینکه بگو می‌خواهم به جنگ بروم. ما یک راه سومی را در ایران باز کردیم که نه اولیست و نه دومی و یک زمین بازی جدیدی را باز کرده است، الان دو طرف در یک تقابل و جنگی هستند که زمین و قواعد بازی را خودشان باید تعریف کنند.

وی افزود: او می‌خواست مذاکرات مستقیم باشد و در امارات باشد و مطابق خواسته‌های حداکثری‌اش باشد، ما گفتیم که مذاکرات فقط غیر مستقیم و در عمان باشد؛ حالا که این مذاکرات غیر مستقیم انجام می شود حتماً او می‌آید و یک فضاسازی می‌کند و می‌گوید مستقیم بود.

وی در ادامه بیان کرد: مذاکرات غیر مستقیم از قدیم الایام وجود داشته است، مثلاً در ماجرای مک فارلین، در بحث برجام، در زمان دولت آقای احمدی نژاد هم آقای صالحی و دوستان این موضوعات را پیش می‌بردند و تا رسید به دولت آقای رئیسی مذاکرات غیر مستقیم در عمان وجود داشت، در طول برجام هم مذاکرات غیر مستقیم وجود داشت، یک نوع آن این است که دو طرف در دو هتل جدا می‌نشینند و با نفر سوم صحبت می‌کنند، در مذاکرات برجام در زمان آقای رئیسی که آقای باقری هدایت می‌کردند، این سبک از مذاکره وجود داشت.

وی افزود: دلیل این برخورد همین است که شما یک بار زیر یک توافقی زده‌ای و به این راحتی نمی‌توانی با ما در سر یک میز قرار بگیری، و باید این پیام را طرف مقابل درک کند و تو ارزش مستقیماً جلوی من نشستن را نداری. یک نوع دیگر مذاکرات غیر مستقیم اتاق به اتاق است، یعنی در یک مکان و در دو اتاق نشستند و نفر سوم پیام را رد و بدل می‌کند و می‌آید.

وی در ادامه گفت: نوع دیگری از مذاکرات غیر مستقیم وجود دارد که در قطعنامه ۵۹۸ صورت گرفت و همه سر یک میز بودند و سه طرف دور یک میز حضور داشتند یک طرف دبیرکل بود یک طرف عراق بود و یک طرف ایران.

وی عنوان کرد: افکار عمومی خیلی متوجه آن تعاریف دیپلماتیک نمی شود، حالا امکان این وجود دارد که ترامپ ‌بیاید و بگوید که خب این دو طرف روبروی هم نشستند و ما مستقیم مذاکره کرده‌ایم در صورتی که بخشی از افکار عمومی شاید نداند که این با حضور نفر سوم خودش یک سبک از مذاکرات غیر مستقیم است.

دوگانه ذهنی ترامپ شکست خورده است

خوش چشم در ادامه گفت: ترامپی که قبول کرده است و آمده در مذاکره غیرمستقیم بالاخره باید یک دستاوردی برای خودش بسازد، اگر این دستاورد را نسازد به او می‌خندند که قواعد بازی را که تا همین لحظه همه ایران تعیین کرده است،پس تو چه کاری انجام داده‌ای، حالا ترامپ به عنوان مثال می‌تواند زمانی که دستاوردی به دست نیاورده؛ ویتکاف که نماینده اوست را بفرستد و زمانی که در مسیر خروج و یا به هر طریقی یک عکسی از دست دادن منتشر شود همان را ترامپ دستمایه بکند و بگوید که دیدید من گفتم مذاکرات مستقیم است، در صورتی که مذاکرات اصلاً مستقیم نبوده است.

وی در ادامه بیان کرد: ترامپ یک شخصیت به شدت رسانه‌ای است و این یک ضعف نظام است که همیشه در بحث مذاکرات هدایت رسانه‌ای را به طرف مقابل سپرده است، و با چهار ادعای راست و غلط یک موضوعی را به صورت روند مطرح می‌کند. ما باید پیش دستانه عمل کنیم و طراحی عملیات روانی و طراحی رسانه‌ای داشته باشیم و این مستلزم یه کار جامع توسط نظام است،

خوش چشم در پاسخ به این سوال که جزئیات مذاکره چیست گفت: در بحث جزئیات مذاکره مثال نخود و لوبیا را مطرح می‌کنند به عنوان مثال ترامپ می‌گوید هسته‌ای نداشته باش، ما هم می‌گوییم خوب چنین چیزی را نمی‌پذیریم او حتی اگر بخواهد شروط اوباما را بگذارد و برجام را همه به او میگویند که خب پس چرا برجام را پاره کردی پس او یک چیزهای بیشتری می‌خواهد و می‌شود گفت که دو طرف نقطه اشتراک آنچنانی ندارند.

وی افزود: ترامپ به عنوان کسی که هیاهوی رسانه‌ای را خوب بلد است به هر حال باید دستاوردی برای خود فراهم کند و نمی‌تواند بگوید که صرفاً یک مذاکره‌ای صورت گرفته و هیچ اتفاقی نیفتد، و این پیش شروط ایران و این زمینه بازی که در مذاکره در عمان و غیرمستقیم تعریف کرده‌ایم حاکی از دست برتر ایران دارد.

وی در ادامه گفت: نظام این کاری که کرده است که غیر مستقیم باشد یعنی نه تسلیم حرف‌های ترامپ می‌شود و نه جنگ را پیش می‌برد و حرف نظام این است که زمین را خودم تعیین می‌کنم، و ما تلاش معقولانه خود را که جنگ طلب نیستیم را نشان می‌دهیم و البته که آزموده را آزمودن خطاست در صحنه بین‌المللی باید بازیگران بین‌المللی هم این را ببینند که ایران جنگ طلب نیست و ترامپ تماماً به دنبال این است که بخواهد نشان بدهد که ایران جنگ طلب است.

وی تاکید کرد: افکار عمومی داخلی آمریکا هم مرتباً شکایت می‌کنند و می‌گویند ما جنگ دیگری نمی‌خواهیم و تو آدم اسرائیل هستی و دیدیم که ترامپ هم به نوعی در دیدار شب گذشته با نتانیاهو او را هم غافلگیر کرد. ابرا بنابراین در عین اینکه نیاز دارد که مذاکره را انجام بدهد دنبال یک دستاوردسازی است ضمن مشکلاتی که در داخل کشورش است.

وی در ادامه بیان کرد: ما از ۲۰۰۱ تا به امروز که با روش‌های مختلف با اروپا و آمریکا مذاکره کرده‌ایم خود اروپایی‌ها هم می‌گویند که ایران به همه تعهداتش عمل کرده اما اروپا و آمریکا به بخش عمده تعهدات خود عمل نکرده است.

وی افزود: برای اینکه ما همیشه متاسفانه با دیدگاه حل اختلاف به پیش رفته‌ایم و او برای مهار ما به میدان آمده است و خودش هم به این موضوع اذعان می‌کند، وقتی می‌خوای کسی را مهار کنی یعنی ابزار قدرت من تحریم است ولو پای آن را امضا کنم انجامش نمی‌دهم.

وی در ادامه گفت: نسبت به شخصیت هم با چه کسی می‌خواهی مذاکره بکنی ترامپ که معروف است به خلف وعده و با دوستان خودش هم این بحث جنگ تعرفه را در پیش گرفته است، ۱۰ قرارداد را با چین و روسیه با ایران و برخی دیگر از کشورها پیمان آسمان‌های باز را به هم زد و ترانس آتلانتیک را با اروپا به هم زد و گفت شرایط بهتر می‌خواهم.

وی در ادامه عنوان کرد: الان همان‌هایی را که در دور اول خودش قبول کرده بود را هم قبول ندارد و دوباره بحث جنگ تعرفه‌ها را مطرح می‌کند و با کانادا همه دیدیم چه برخوردی را صورت داده است.

وی افزود: ترامپ در کتاب هنر جنگ خودش می‌گوید که فشار می‌آورد برای اینکه شما سریع خواسته‌هایش را بدهی، بعد دبه می‌کند. خودش می‌گوید که مذاکرات را طولانی کن، مثل کره شمالی که ظرف دو ماه دو خط نوشتند و دو آزمایشگاه زیرزمینی آن را هم جلوی دوربین‌ها نابود کردند و بعد هیچ اتفاقی نیفتاد و هیچ چیزی به کره‌ای‌ها ندادند.

این کارشناس مسائل بین الملل در ادامه گفت: او از بازمذاکره به عنوان هنر خود و به نوعی از دبه کردن از هنر خود یاد می‌کند بنابراین به لحاظ سوابق خودش و لحاظ سوابق و تجربه ایران در این مذاکرات یک آدم خلف وعده کن است

خوش چشم گفت: آنچه که بنده از ترامپ می‌بینم این است که می‌آید یک فشاری می‌آورد و اولش می‌خواهد سر مذاکره را باز کند، این مذاکره خودش در طول این جنگ ترکیبی معنا پیدا خواهد کرد، سعی می‌کند در داخل دو قطبی بسازد و تا الان نظام خیلی خوب مدیریت کرده و در داخل این موضوع حل شده است.
 

نظام به دنبال مقاومت مدبرانه است

وی افزود: به نظرم می‌آید یک دوره‌ای از فشار را خواهد آورد، قاعده آمریکایی این است که وقتی می‌بیند شما در مذاکره عقب نمی‌نشینی وارد جنگ ترکیبی می‌شود، از جمله حوزه ادراکی که الان دو ماه شروع کردند تا آمریکا و همینطور دستگاه تبلیغاتی و ضد انقلاب به صورت شدید کار می‌کنند.

وی تاکید کرد: شما خواهید دید ترامپ این جنگ ترکیبی را سعی می‌کند اجرا بکند، ترور و خرابکاری و فضای اقتصادی را وارد کند، و ما باید در همه حوزه‌ها پدافند مناسب داشته باشیم و بتوانیم خنثی‌سازی کنیم و کار اولیه آن حوزه هدایت افکار عمومی در داخل و بیرون در بحث جنگ ادراکیست.

وی افزود: سناریوهای ترامپ این است که ‌گوید این کار را بکن و فشار می‌آورد به طرف مقابل و طرف سایت رسمی بت فوروارد مقابل دو سه ماهه آن چیزی که او می‌خواهد را بدهد و بعد که قبول کرد زیر آن می‌زند. او می‌داند که ما کوتاه نمی‌آییم و سر همین جا و مکان و نوع مذاکرات ملاحظه کرد که ما چگونه مسیر را پیش بردیم.

وی در ادامه گفت: این از این مسیر،آن چیزی که بنده در نظام می‌بینم مقاومت است، به اسم مقاومت مدبرانه و با تدبیر به تئوریک خیلی از ملاحظات را حکمران باید در نظر بگیرد، حالا شاید یکی بگوید که این مذاکرات منجر به توافق شد خب بنده گفتم که او مثل همان مدل کره توافق را انجام می‌دهد و بعد هم دبه می‌کند.